خلاصه ماشینی:
"صنعتی شدن به دنبال خود پیچیدهتر شدن علوم و در نتیجه نیاز به تخصص را به همراه آورده بود و یکی از مهمترین تقسیمبندیها از دید مارکس،ظهور تقابل شهر/روستا بود؛شهر محل کار فکری،انباشت سرمایه،لذت،تجربههای نو،امکانات نو و خیلی چیزهای دیگر شد و روستا محل کار یدی،تنهایی و تکافتادگی،بیبهرگی از فکر و خلاقیت، فقدان لذت و تجربه و نظایر آن مارکس در بخش اعظم زندگی خود با تقسیم کار بورژوایی جنگید و به این معنا،تلویحا تیغ انتقاد خود را به سوی تقابل شهر و روستا هم گرفته بود.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) مارکس در طول نظریهپردازی خود،به تمام معضلاتی که صنعتی شدن برای بشر به همراه آورده آگاه است و خروارها درباره تکافتادگی آدمها،مفاهیمی از قبیل از خودبیگانگی و استثمار،ایجاد رقابت کاذب از جانب مالک سرمایه و مسائلی از این دست-که از معضلات شهری شدنی است که از دل صنعتی شدن جوامع غربی برآمده-نوشته است اما از آنسو،مارکس به خوبی میداند که مهمترین امکانات مبارزه و تلاش برای رهایی هم در خود شهر نهفته است.
انگلس با بررسی معماری شهر منچستر نشان میدهد که این شهر پس از صنعتی شدن اروپا،بدل به دو منطقه کاملا مجزا شده است؛یکی زاغهها و حومهها،محل زندگی کارگران در بدترین (به تصویر صفحه مراجعه شود) شرایط،زندگی در فقر و کثافت و خانههای کوچک و دیگری مناطق مرکزی شهر که بورژواها تصرف کردهاند،خانههای بزرگ با استخر و باغ و بهترین امکانات،انگلس میگوید اینکه خیل عظیم زاغهنشین نمیتواند بر این اقلیت مرکزنشین غلبه کند، به علت فقدان اتحاد است."