چکیده:
هرچند ترویج کشاورزی تعریف خاص و جهانشمولی ندارد و پیرامون آن را تنوعی از مباحث نظری در قالب رهیافتها،راهبردها و برنامههای اجرایی در بر گرفته است،اما توجه به ابعاد نظری پنهان و دلالتهای عملی توسعه و ترویج کشاورزی با هدف بازاندیشی،ارزیابی و تعیین جایگاه هریک از این رهیافتها و راهبردها ضروری است.بهویژه اینکه معمولا راهبردهای عملی ترویج کمتر از بستر نظریهپردازی صرف بر آمدهاند و نتیجتا کمتر توانستهاند عملا اهداف خود را محقق سازند.لذا ضروری است در مباحث ریشهشناسی نظری ترویج کشاورزی به ارتباط تنگاتنگ ابعاد نظری و عملی توجه کرد.ضمن اینکه توجه به این ضرورت توجیهگر روششناسی مقاله حاضر نیز خواهد بود.بحث دیگر ارتباط وثیق میان تعریف سنتی و رایج ترویج با تحول نظریات توسعه است.در مقاله حاضر بررسی جنبههای نظری ترویج،نگرش تاریخی و زمانمند به نظریهها و توسعه و دیدگاه فرانظری مباحث نظری و روند تحول آنها مد نظر است.
خلاصه ماشینی:
"این سطوح را میتوان بر حسب میزان انتزاعی عملی بودن و میزیان وحدت31و تکثرپذیری41به ترتیب زیر اولویتبندی کرد و هنگام بررسی همواره باید در مورد ارتباط مذکور آگاه و محتاط بود: (به تصویر صفحه مراجعه شود) قبلا دانستیم که هرپارادایم شامل مجموعهای از نظریهها و شیوههای نظریهپردازی است اما اکنون منظور خود را از این مفاهیم کلیدی با گرایش به تبیین سطوح تحلیل مشخص میکنیم.
همچنین میتوان دو رویداد واکنشی را در نظریهء توسعه و نظریهء اجتماعی تشخیص داد:یکی افول نسبی نظریهء توسعهء مداخلهگر که باعث بازگشت نظریهء توسعه به جریان اصلی پژوهش در علوم اجتماعی شده است(چرا که در دوران سلطهء انگارهء مرسوم، توسعه به مثابه رشتهء فنی و تخصصی خاص،خود را از جریان نظریهپردازی بین رشتهای در علوم اجتماعی جدا کرده بود)و دیگری افول تحلیلهای طبیعتگرایانه از نوسازی صنعتیسازی به نفع ظهور مدرنیته کلاسیک با تفسیر«انتقادی تاویلی»از پویاییهای دگرگونی پیچیده اجتماعی در نظام جهانی.
دیگر نکتهء مهم آن است که مشارکت مردم نباید تنها برای یک هدف واحد(مانند انجام یک پروژه با طرح توسعهء خاص)ترغیب شود بلکه باید در کلیهء شئونات و جنبههای حیاتی فرآیند توسعه و کلا زندگی اجتماعی مطرح باشد تا جنبهء تصنعی پیدا نکند.
این تعریف بدان معنا نیست که یک رهیافت،حاوی ارائهء راهبردها و بحث پیرامون چگونگی تحقق اهداف نیست یا یک راهبرد بدون جنبههای هنجاربخش و تعریفکنندهء اهداف است بلکه سطوح رهیافتها و راهبردها در یکدیگر متداخلاند و آنچه ملاک ما برای تقسیمبندی و اختصاص مباحث نظری به دو سطح فوق است،برتری و اهمیت«چگونگی»یا«چرایی»توسعه است،به گونهای که حتی در نگاهی ساده خود را در عنوان هرگزینهء نظری توسعه نشان میدهد."