چکیده:
هرچند ممکن است نظامی،شاعر زبردست و شیرینسخن قرن ششم،در برخی از اشعارش دیدگاه مثبتی نسبت به زن نداشته باشد،اما هم در زندگی اجتماعیاش و هم در آثارش نشان داده است که احترام و ارزشی خاص برای برخی از زنان قایل بوده،که ناشی از تأثیر اطرافیان شاعر و محیط اطراف اوست.هر زنی که دارای ویژگیهای موردنظر نظامی باشد،برای او ارزشمند است. یکی از این زنان،نوشابه،حاکم بردع،است که با رشادت،اقتدار و تدبیر،با اسکندر مقدونی روبهرو میشود و موفق میگردد از سرزمین خود صیانت کند.بررسی شخصیت نوشابه و چگونگی مواجه شدن او با اسکندر،موضوعی است که این مقاله به آن میپردازد.
خلاصه ماشینی:
این مثنوی که یکی از بحثانگیزترین آثار نظامی است،با علم و آگاهی به اینکه اسکندر در تاریخ ایرانزمین از چهرههای منفور(گجستک ابالیش)است،خلق شده است؛اثری که در آن،اسکندر مقدونی بر جای«ذو القرنین»مینشیند و به عنوان قهرمان بلامنازع و محبوب نظامی،تا مقام پیامبری هم بالا میرود و سروش،به مانند تابندههور،از طرف خداوند پاک مأمور ابلاغ وحی به او میشود: سریرش که تاج از تباهی رهاند عمامه به تاج الهی رساند سروش آمد از حضرت ایزدی خبر دادش از خود در آن بیخودی سروش درفشان چو تابنده هور ز وسواس دیو فریبنده دور نهفته بدان گوهر تابناک رسانید وحی از خداوند پاک (نظامی گنجهای،1370:82) این مسئله را باید به عنوان نقطهء تاریکی در شاعری نظامی به حساب آورد که پرسشهای فراوانی را برای خوانندهء ایرانی به دنبال دارد.
دکتر بیگدلی در کتاب چهرهء اسکندر در این مورد چنین آورده است: «اگر نظامی در کلیهء آثار خود،از آن جمله اسکندرنامه،مقام زن را خیلی بالا میبرد و او را قابل ستایش و احترام و پرستش میداند و دربارهء وی فکر مثبت و جدّی بیان میکند،وفا،صداقت،هنر و شایستگی او را میستاید،از طرف دیگر نیز زن را خالی از عیب و نقص و قصور نمیداند؛بلکه بعضا از ناتوانی و ضعیف الاراده بودن او هم سخن میگوید.