خلاصه ماشینی:
"مثلا پسر 9 سالهام هنگامی که برای رفتن به قم در ماشین مینشستیم،بلافاصله تقاضای قرآن میکرد تا آیاتی را حفظ کند و من این را دقیقا انعکاس رفتار ایشان در بچهها میدانم.
ایشان همیشه میگفت که من برای فرزندانم(خاصه محمد حسن)از هنگامی که در رحم مادر بودند،دعا میکردم و همیشه از خدا میخواستم فرزندانی خوب و صالح به من عطا کند و اگر اینها خوب نشوند معلوم است که من خیلی شقی بودهایم که دعاهایم در درگاه خدا مستجاب نشده است.
شبی که این تصمیم خود را با پدرش در میان نهاد،آقای قدوسی تا پاسی از شب با او صحبت کرد و از او خواست که عمیق فکر کند و ببیند برای چه هدفی عازم جبهه است و برنامهاش را دقیقا بررسی کند.
پسر کوچکترم نیز از شهادت برادر اظهار ناراحتی و بیتابی میکرد و ایشان به من توصیه کرد به همراه بچهها به مشهد بروم.
فقدان ایشان را چگونه تاب آوردید؟ تحمل فقدان چنین کسی،خاصه پس از 62 سال زندگی مشترک،برای انسان دشوار است،لیکن من از همان ابتدا ازخدا صبر و شکیبایی خواستم و خدای بزرگ نیز در این مورد کمک و لطف خود را از من دریغ نکرد و واقعا صبر به من عطا کرد.
ما یک خانواده روحانی هستیم و همه زندگیمان باید برای دیگران الگو و نمونه باشد،چون تاثیری که این الگوها در مردم دارد،شاید کمتر چیزی داشته باشد،به همین دلیل در مورد ازدواج بچهها خیلی سفارش میکرد (به تصویر صفحه مراجعه شود) که حتما به گونهای باشد که برای یک خانواده روحانی مناسب باشد،چون در غیر این صورت تاثیر بسیار نامطلوبی در جامعه خواهد داشت."