خلاصه ماشینی:
"»گفت:«شما به عنوان یک روحانی نباید به اینها میگفتید که اعتصاب حرام است و مقابل اینها میایستادید؟»شهید عراقی میخواست جواب بدهد که آقای انواری مانع شدند و گفتند:«من اگر بخواهم خلافها را بشمرم که اول باید خلافهای شما را بگویم که چه کارهائی با مردم میکنید.
برداشتن عکس شاه و فرح از دیوار زندان در شرایط حاضر وظیفه ما نیست»یک افسر ساواک بود از من پرسید:«چرا وظیفه شما نیست؟» گفتم:«تا وقتی که عکس شاه در اسکناس در جیب من است،برای چی عکس شاه و فرح را از دیوار بردارم؟»در همین حین سرهنگ کوهرنگی رو به بقیه کرد و گفت:«کار اینها نیست.
البته ما برای اینکه رژیم شاه و ساواک از این اتفاق سوء استفاده نکنند،هیچگونه برخورد و تنشی را به وجود نمیآوردیم،فقط از طریق ملاقاتیها به سردمداران نهضت در بیرون از زندان خبر میدادیم و تغییر و تحولات درون زندان را به بیرون گزارش میکردیم تا انقلابیون مسلمان در جریان تغییر مواضع برخی از عناصر مجاهدین خلق مارکسیست شدن آنها قرار بگیرند.
«آنها وقتی دیدند من محکم ایستادهام،تمام این نوشتههای قرآنی را به همراه قرآن همراهم بستهبندی کردند و به ماموری *شهید سید اسد الله لاجوردی در زندان (به تصویر صفحه مراجعه شود) دادند که آنها را به رئیس بازداشتگاه برازجان تحویل دهد.
امام در آخرین روزهایی بود که در عراق بودند،راجع به تشیکل حزب الله بیاناتی فرموده بودند و در پاریس هم راجع به این موضوع صحبت کرده بودند و در آن مقطع زمانی بزرگان روحانی میخواستند که ایشان نظرشان را بدهند که الان باید چه کرد."