چکیده:
یکی از مسائل کلیدی در حوزه مباحث خداشناسی این است که آیا میان واجب تعالی و مخلوقات او سنخیت وجود دارد یااینکه خداوند به عنوان خالق هستی با آفریدههای خود تباین تام دارد و هیچگونه سنخیتی با آنها ندارد؟ این مسئله مهم هموارهمورد توجه متألهان و یکی از دغدغههای اساسی آنها بوده و هست. در این نوشتار با رویکردی تحلیلی، آراء و اندیشههای ابنمیمون و قاضی سعید قمی در مورد این مسئله بررسی میگردد و نشان داده میشود که نظریه «تباین تام خالق و مخلوق» ایندو اندیشمند متأله با اشکالات عدیدهای روبهروست و نمیتواند مورد پذیرش قرار گیرد. هدف اصلی این پژوهش بررسی ونقد نظریه تباین تام خالق و مخلوق در پرتو اندیشههای دو تن از نمایندگان برجسته این دیدگاه است. شیوه بحث نیز بهصورت تطبیقی است؛ بدین صورت که پس از تبیین دیدگاههای دو طرف و نقد و ارزیابی آنها مقایسه و تطبیقی میاناندیشههای آنها صورت گرفته و نقاط اشتراک و افتراقشان بیان شده است
خلاصه ماشینی:
"صرفنظر از صحت و سقم این امر که آیا وی تحت تأثیر متون مقدس دینی قایل به تباین خالق و مخلوق شده است یا خیر، به بررسی دلایل او در این زمینه میپردازیم: دلیل نخست قاضی سعید ناظر به تباین میان خداوند و مخلوقات در مقام ذات است و در قالب یک قیاس استثنایی رفع تالی به صورت زیر قابل نمایش است: «اگر خداوند با مخلوقات خود در ذات اشتراک و سنخیتی داشته باشد، با توجه به اینکه آنچه در خلق یافت میشود امری مخلوق است، باید حکم به مخلوق بودن خداوند کرد؛ اما تالی باطل است پس مقدم نیز باطل است.
32 توضیح مطلب اینکه چه در علم حصولی و چه در علم حضوری، باید نوعی تناسب و سنخیت میان عالم و معلوم وجود داشته باشد تا معلوم برای عالم قابل ادراک باشد؛ و چون در نظر قاضی سعید بین خدا و مخلوقات هیچگونه تناسب و سنخیتی وجود ندارد، بلکه خداوند موجودی بکلی دیگر است، شناخت حصولی و حضوری واجبتعالی غیرممکن است.
همانگونه که پیشتر نیز بیان شد، مراد قاضی سعید از نفی سنخیت میان خدا و خلق این است که خداوند از نوع و جنس مخلوقات نیست؛ یعنی بین آنها، هم در مقام مفهوم و هم در مقام مصداق تباین تام وجود دارد."