چکیده:
تأملات در فلسفهی سیاسی و پرداختن به مقولهی قدرت و حکومت در حوزهی تمدن ایرانی و اسلامی در طی دورههای مختلف به دست طبقات گوناگون صورت گرفته است.از میان این طوایف،پس از فیلسوفان دو طایفهی مهم دیگر در پرداختن به این امر نقش مؤثری داشتهاند؛یکی سیایتنامهنویسان و دیگر متصوفه.اگرچه خاستگاه هر کدام متفاوت بوده است اما هر دو موجب استمرار اندیشهی سیاسی شدهاند.در میان سیاستنامهنویسان،خواجه نظام الملک طوسی با اثر ارزشمند خود سیر الملوک و از میان متصوفه،نجم رازی صوفی پزآوازهی قرن ششم در اثر مهم خود مرصاد العباد به مقولهی حاکمیت و پادشاهی پرداختهاند. در این مقاله با نگاهی تطبیقی به آرای این دو اندیشمند حوزهی فرهنگ ایرانی-اسلامی از دو نحلهی فکری کاملا متفاوت،مبانی نظری ایشان در باب حکومت و سیاست ذیل عناوینی همچون جایگاه شاه،ویژگی و وظایف او در حوزهی تمدن ایران پس از اسلام بررسی خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"خواجه نظام الملک جز سه لازمهی کلی«ملک،فر و علم»،خصوصیات جزییتری نیز برای پادشاهی قایل است از جمله اینکه:«پس آنچه بدان حاجت باشد ملوک را،از دیدار خوب و خوی نیکو و عدل و مردانگی و دلیری و سواری و دانش و به کار بستن انواع سلاح و راه بردن به هنرها و شفقت و رحمت بر خلق خدای،عز و جل،و وفا کردن نذرها و وعدهها و دین درست و اعتقاد نیکو و دوست داشتن طاعت ایزد،تعالی،و به جای آوردن فضایل از نماز شب و زیارت روزه و حرمت داشتن علمای دین را و گرامی کردن زاهدان و پارسایان را و خریداری کردن اهل دانش و حکمیان را و صدقههای متواتر دادن و با درویشان نیکویی کردن و با زیردستان و خدمتکاران به خلق خوش زیستن و ستمکاران را از رعیت باز داشتن....
نجم رازی نیز برقراری سنت حسنه ورفع بدعتها را از وظایف شاه میداند:«هر سنت حسنه که در تخفیف رعایا و آسایش خلق در مملکت نهاده آید و هر بدعت سیئه که برداشته شود،هم از این قبیل بود و تا منقرض عالم هر پادشاه که بدان سنت حسنه کار کند و آن تخفیفات را مقرر و معین دارد؛ثواب آن همه در دیوان این پادشاه نویسند و اگر به ضد این عیاذا بالله ظالمی بدعتی نهد بد و قانونی سازد که پیش از آن نبوده باشد و اگر بوده باشد و پادشاهی دیگر برداشته باشد،او باز بر جای نهد،تا منقرض عالم هرکس که بر آن بدعت رود و بدان قانون کار کند،عقاب آن جمله در دیوان این ظالم مبتدع نویسند."