خلاصه ماشینی:
"در نهایت این نکته را باید اضافه کنم که در مورد بوردیو همچون همه بزرگان اندیشه اجتماعی که خود آغازگر نظریههای جدید در این علوم بودهاند،سخن گفتن از کی خط تاثیرگذاری و یا اصو لا از تاثیرپذیری در معنایی که ما برای سایر اندیشمندن به کار میبریم چندان درست نیست،زیرا نظریات این متفکران عموما شکل ترکیبی و تالیفی و درعینحال اصیل داشته و همین نیز رمز ماندگاری آنها را تشکیل میدهد.
سؤال من این است که در فرایند روشنفکری فرانسه و در چشمانداز گستردهتر،روشنفکری جهانی، جایگاه و نقش و تأثیر بوردیو چیست؟ ابتدا بگویم که برخی معتقدند پایان چنین مدلی از روشنفکر را نباید در بوردیو یا حتی در فوکو دید که افرادی دانشگاهی و بیشتر متعهد به ساختار علمی بودند(و لو آنکه از لحاظ اجتماعی نیز خود را متعهد دانسته و دخالتهای بیشماری میکردند)،بلکه باید آن را در افرادی چون کامو و سارتر متبلور یافت که هرگز حاضر نشدند حتی مدلهای آکادمیک را نیز بپذیرند و درواقع در زندگی شخصی خود، مدل روشنفکر را به مثابه یک معترض به سیستم و درعینحال یک «صاحب فکر»ارائه کردند.
یا شاید بهتر است بگوئیم سازوکارهای عدم کارایی الزامهای اجتماعی و واکنشهای کالبد اجتماعی در برابر قدرت زائیده توهم قدرت به توانایی کنترل سیستمهای اجتماعی است که عملا سیستمهای بسیار پیچیده خودگردان هستند و در بسیاری موارد به مثابه سیستمهای بیولوژیک عمل میکند البته این را اضافه کنم که بوردیو در این زمینه بیولوژی چندان وارد بحث نمیشود،ولی این بحث امروز به شکل جدی وجود دارد که سیستمهای اجتماعی بسیار با سیستمهای بیولوژیک شباهت دارند،سیستمهای بیولوژیکی که پیچیدگی بسیاری از آنها نیز به تدریج در حال روشن شدن برای ما هستند."