چکیده:
انسان موجودی اجتماعی است و دارای افکار، ارزشها، باورها و دستاوردهای مادی و معنوی است که مجموعه آن، فرهنگ نام دارند. این موجود اجتماعی، دارای نظام فرهنگی است و تنها انسان است که قادر به فرهنگسازی است. فرهنگسازی از طریق نظام جامعهپذیری و سازوکار فراگیری شیوه زیست اجتماعی صورت میگیرد. نظام جامعهپذیری نیز به انتقال، نهادینهشدن و ماندگاری باورها، ارزشها، هنجارها و آداب و رسوم اجتماعی یاری میرساند. فقدان و یا ضعف مدیریت در این حوزه نیز میتواند به نوعی به از همگسیختگی فرهنگی منجر شود. در این صورت، نهادهای متولی فرهنگ دچار نوعی روزمرهگی میشوند. نتیجه طبیعی چنین وضعیتی، بحران هویت اجتماعی و تعارض در عرصه فرهنگی کشور است.نهادهای متولی فرهنگ، به ویژه نخبگان عرصه علوم اجتماعی در پی نهادینه کردن فرهنگ میباشند. ارزشها و رفتارهای متعارض ناشی از کانونهای متعدد، و نیز تنوع نهادهای متولی فرهنگ در جامعه و همچنین ناهمسویی و موازیکاری آنها، فقدان مدیریت واحد و منسجم و... زمینهساز بحران هویت، ارائه الگوهای نادرست و متعارض با آموزههای ملی، بومی و دینی خواهد بود. از اینرو، مدیریت و مهندسی فرهنگ در جامعه ضرورت مییابد.این نوشتار، با رویکردی نظری و تحلیلی به بررسی کارآمدی نهادهای متولی فرهنگ، مدیریت و مهندسی فرهنگ و نقش نخبگان در آن میپردازد.
خلاصه ماشینی:
"حال سؤال این است که نخبگان علوم اجتماعی، یعنی کسانی که به وسیله تصمیماتی که اتخاذ میکنند و یا به واسطه نقش و جایگاهی که در جامعه دارند و در پرتو ایدهها و افکاری که دارند، و رفتار و موضعگیریهایی که در قبال تحولات اجتماعی میکنند، در کنش تاریخی جامعه و در بحث ما، برنامهریزی و مهندسی کردن و هدایت فرهنگ، چگونه میتوانند مؤثر واقع شوند؟ همانگونه که گذشت، مقوله فرهنگ و مدیریت و مهندسی آن، از مباحث جذاب، پردامنه و دورانساز عصر ماست.
به راستی علل و عواملی که موجب میشود یک فرهنگ در طول قرون متمادی یکدست، یکنواخت و دست نخورده باقی بماند و دستخوش تغییر و تحولات قرار نگیرد و یا به سادگی و با اندک تحولی در محیط پیرامون، دستخوش تغییر و دگرگونی شود چیست؟ سهم عوامل داخلی در مقایسه با عوامل خارجی در ثبات و تغییر فرهنگها چیست؟ اصولا رابطهای میان تغییر فرهنگها با تغییر خودباوری فرهنگی وجود دارد و یا نه؟ خودباوری فرهنگی و عوامل، سازوکارها و فرایند تغییر و تحول آن چیست؟ اصولا میتوان بدون تغییر خودباوری فرهنگی، و یا احساس شک و تردید در مثبت بودن فرهنگ ملی و دینی خود، و عدم اعتقاد نسبت به قوت و کارایی فرهنگ خودی و نیز تمایل و جذب به فرهنگ بیگانه ـ دستکم به جنبههایی از آن، فرهنگ یک کشور و ملتی را تغییر داد؟ عواملی که موجب یأس و سرخوردگی یک ملت از فرهنگ شده و موجب تغییر نگرش افراد نسبت به فرهنگ خودی میشود، چیست؟ از سوی دیگر، فرایند تغییر خودباوری فرهنگی چیست و چگونه تضعیف شده و به خودباختگی تبدیل میگردد؟ این تغییر و تحولات در جوامع بسته و با ثبات و جوامع باز و یا جدید چه تفاوتی با هم دارند؟ سازوکارهای صحیح تبادل و تعامل فرهنگها چیست؟ چگونه انتقال فرهنگ صورت میگیرد، انتقال فرهنگ چگونه دچار ضعف و اختلال میشود؟ در این میان، نقش و میزان تأثیر عواملی همچون ایدئولوژی، تکنولوژی و نوآوری، اقتصاد و سیاست و حاکمیت، رقابت و تضاد و مهاجرت و..."