خلاصه ماشینی:
"چرا از این نوع سکوتها و دهها مورد مثال این کسی«حرصش»نمیگیرد؟با چرا از اظهار نظرهای تند و صریح درباره-مثلا آل احمد،که نمونه بارز آن گفتوگوی همین مجله شهروند با ضیا موحد بود و او تندترین تعابیر درباره آل احمد را به کار برده بود-کسی چنین آشفته نمیشود؟ آیا این تفاوت برخوردهای به خاطر این نیست که وقتی ضیا موحد درباره آل احمد سخن میگوید، به طرز فکر او میتازد و وقتی گلستان در مورد او سخن میگوید وارد مسائلی چون خیانت در امانت و منبع درآمد و شرایط کاری هم میشود؟ و تازه بضعی مسائل را«باید»جواب داد و بار حقوقی دارند؛نظیر ماجرای سوء استفاده آقای گلستان از صهبا و ورزی در فیلم«اسرار گنج دره جنی»که کاملا قابل پیگیری قضائی هم بوده و پاسخ به آنها بیشتر«وظیفه»تلقی میشود و نه «لطف»و هنوز جا داردکه مصاحبهگری که زیاد مرعوب یا مجذوب آقای گلستان نباشد،چنین سؤالاتی را هم بپرسد و بخشی از فضای کتاب یا نشریهای که حجم بزرگی از آن به تحقیر دیگران اختصاص مییابد را برای پاسخگویی به چنین سؤالاتی هم در نظر گیرد.
اما مگر این نویسنده بسیار تأثیرگذار ما، در این سی و چند سالی که در انگلیس زندگی میکند،چه محدودیتی برای نوشتن و انتشار آثار خود داشته است؟مگر جز این است که نوشتن فقط به قلم و کاغذ نیاز دارد و انتشار کتاب حتی اگر این سو مشکلی داشته باشد،در آن سو برای ایشان با هیچ محدودیتی مواجه نیست؟ گیریم منتقدان و روشنفکران دشمنان مغرض آقای گلستان هستند؛جایگاه کتابهای گلستان در میان توده اهل کتاب ایرانی کجاست؛آن هم در زبان فارسی که موزون بودن همیشه جایگاه خاص خودش را داشته و دارد؟جز این است که -مثل همه کتابهای دیگر-بعضی پسندیدهاند و «چه خوب!»و«چه عالی!»گفتهاند و تمام؟ همهچیز به صنعت و وزن نیست که با نثر مصنوع آهنگین گلستانی،تاثیر عظیمی بهوجود بیاید؛آن هم روزگاری که دست و پای شعر نیز از وزن و قافیه باز شده است."