خلاصه ماشینی:
"به نظر من امروز در مطالعه خاورمیانه مسلمانان،دست کم 3 عامل به دیدگاه«استثنایی»کمک کردهاند؛اولی،تداوم نفوذ اندیشه شرقشناسانه در غرب و به خصوص در ایالاتمتحده است که به نظر میرسد حسابی با هدفهای سیاست خارجه مداخلهجویانه آن کشور در خاورمیانه جور در آمده است؛دومین عنصر، حکمرانی اقتدارگرایانه مزمن توسط رژیمهای محلی(مانند ایران زمان شاه، عراق زمان صدام،عربستان سعودی، اردن و مصر)است که اغلب از سوی خیلی از دولتهای غربی و به خصوص ایلاتمتحده آمریکا حمایت شدهاند؛و عامل سوم این واقعیت است که در این منطقه مسلمان،جنبشهای اسلامیای شکل گرفته و بسط پیدا کردهاند که اغلب تمایلات محافظهکاری اجتماعی و غیر دموکراتیک از خود نشان دادهاند.
راهبرد جدید چند صدایی حزبالله لبنان در اوایل دهه 1990 میلادی که به یک انشعاب در این جنبش ره برد،شکلگیری حزب«الوسط»در میانه دهه 1990 در مصر به عنوان جایگزینی هم برای اسلامگرایان سلاح به دست و هم برای اخوان المسلمین،تعدد احزاب اسلامی در ترکیه(حزبهای رفاه،عفت، و عدالت و توسعه)،شکلگیری جریانی مشابه در مراکش،تغییر گفتمانی در حزب حمایت اسلامی هندوستان به سمت نقد از انحصارگرایی،شکل گرفتن تسامح و پلورالیسم و نهایتا شکلگیری یک جریان «اسلامی-لیبرال»در عربستان سعودی در اواخر دهه 1990 میلادی که در پی مصالحه بین اسلام و دموکراسی است،امروز همهشان نشاندهنده برخی نسخههای گوناگون از جریانهای پسااسلامگرا و جوامع مسلمان هستند هریک از این موارد به معنای فاصله گرفتن(البته در اندازههای مختلف)از یک بسته ایدئو لوژیک اسلامگرایانه شامل جهان شمولی، انحصارگرایی در حقیقت دینی،پس زنندگی،به سمت به رسمیتشناختن چند معنایی،تعدد،دربرگیرندگی، و تحول در اصول و در عمل است."