چکیده:
فردوسی به عنوان بزرگترین حماسهسرای ادب فارسی از سوی شاعران پس از خود مورد تقلید قرار گرفته است.اما نکته مهم آن است که هیچیک از این مقلدان نتوانستهاند اثری همسنگ شاهنامه در ارزش و اقبال عمومی بیافرینند.محققان دلایل گوناگونی چون برتری جنبههای ادبی(دوری از تزاحم تصاویر،هماهنگی تصاویر با موضوع و...)و مسائل تاریخی را در این خصوص برشمردهاند.اما جدای از موارد یادشده،میتوان ضعف ساختاری این پهلواننامهها را نیز بر این دلایل افزود.نگارندگان بر این باورند که خروج منظومههای پهلوانی پس از شاهنامه از ساختارهای حاکم داستانسرایی حماسی،سبب پذیرفته نشدن و عدم مقبولیت آنها در مقایسه با شاهنامه گردیده است.برای تبیین و اثبات این مدعا،ساختار داستانی دو منظومه پهلوانی پس از شاهنامه(برزونامه و جهانگیرنامه)بر اساس الگوی پراپ با ساختار داستان«رستم و سهراب»،که هرسهء آنها بر پایهء نبرد خویشاوندی شکل گرفتهاند،مقایسه میشود.
خلاصه ماشینی:
"کنون گر تو با او نبرد آوری سرش را ز گردون به گرد آوری تو را باشد این لشکر و بوم و بر ز دریای چین تا به مرز خزر (عطاء بن یعقوب ناکوک 1384:38-39) در جهانگیرنامه،شریر به قهرمان که در هنگامه جنگ شریر با ایرانیان وارد سپاهیان او شده،اینگونه وعده میدهد: اگر سر درآری به فرمان من نتابی سر از عهد و پیمان من سرت برفرازم ز توران سپاه میان مهانت هم عز و جاه چو گیرم سر تخت ایران به کام سپارم به تو ای گو نیکنام به شاهی نهم بر سرت افسری دهم مر تو را نازنین دختری به من خویش گردی و شادی کنی به ایرانزمین کدخدایی کنی (مادح هراتی 1325:130) در داستان«رستم و سهراب»،شریر دو سردار خود را با هدایای بسیار به سوی قهرمان روانه میکند و در نامهای که برای او(قهرمان)فرستاده است،با چربزبانی و وعدههای دلپذیر،او را میفریبد:به پیش اندرون هدیه شهریار ده اسب و ده استر به زین و به بار ...
همه بومشان جمله ویران کنم کنام پلنگان و شیران کنم (عطاء بن یعقوب ناکوک 1384:40) در داستان جهانگیرنامه،قهرمان پس از شنیدن وعدههای تطمیعی و نیز تهدیدآمیز شریر،ابتدا تظاهر میکند که به قصد تجارت از جرجان خارج شده؛ اما خیلی زود برای همراهی با شریر آمادگی خود را اعلام میکند:غلام شهنشاه توران منم کمربسته جنگ ایران منم (مادح هراتی 1325:131) در داستان«رستم و سهراب»،قهرمان با مشاهده هدایای شریر و دریافت نامهء او،بیدرنگ به سوی ایران حرکت میکند؛امری که موافق خواست شریر است:چنین نامه و خلعت شهریار ببردند با ساز چندین سوار جهانجوی چون نامهء او بخواند از آن جایگه تیز لشکر براند (فردوسی 1386:130)یاریگر دروغین در هرسه منظومه،شریر برای دستیابی به مقاصد خویش،بعد از فریب قهرمان، سپاهیان خود را برای همکاری با او همراه میسازد و از قهرمان به عنوان وسیلهای برای شکست دشمن دیرینهء خویش استفاده میکند."