خلاصه ماشینی:
"از نظر همیلتون(ص 14 کتاب)و نیز هورتون(در مقالهای با عنوان تعریف دین و کارکردهای آن،0691)تعریف سادهء دین اساسا از این قرار است:ایمان،نظامهای اعتقادی و عملکردهای آنها.
به نظر همیلتون،«دورکیم در تبیین دین،خود را در موقعیتی قرار می دهد که ادعا میکند آنچه را که شرکتکنندگان در مناسک دینی واقعا انجام میدهند میداند،ولی خود آنها که اعتقاد دارند کار دیگری را انجام میدهند،بر خطا هستند»(ص 481).
اتهام دیگری که به دورکیم وارد شده این است که کتاب صور ابتدایی حیات دینی با دیگر کتاب او یعنی قواعد روش جامعهشناختی در تعارض است؛چرا که در این اثر دوم،وی سرچشمه گرفتن واقعیتهای اجتماعی از منابع روانشناختی را رد میکند.
به نظر همیلتون،سوانسون نیز مانند دورکیم نمیتواند به این پرسش اساسی به شکلی قانعکننده پاسخ دهد که چرا تجربهء یک ساختار اجتماعی معین باشد به صورت نمادین و با مفاهیمی دینی بیان شود.
یینگر به عنوان یکی از این افراد،دین را هرگونه نظام باورداشتی میداند که به مردم در برخورد با مسائل غایی زندگی بشر کمک میکند(کتاب دین،جامعه و فرد،7591 و کتاب بررسی علمی دین،0791)بتی شارف(0791) معتقد است که یینگر اگرچه وجود فرد و سپس نیاز اجتماعی به دین را مد نظر قرار میدهد،اما نمیتوان رابطهء منظمی میان این دو برقرار سازد.
البته در مورد خود همیلتون نیز شاید بتوان این نقد را مطرح کرد که وی، دینهای جهانییبهویژه دین مبین اسلام)و خاستگاههای آنها را به قدر کفایت به بررسی ننهاده است."