چکیده:
نظریه انسان کامل در عرفان اسلامی برگرفته از متن اسلام (قرآن و سنت) است و تاریخی به بلندای تاریخ ادیان بالاعم و تاریخ اسلام بالاخص دارد. پس از توحید و معرفه اله، هیچ موضوعی به قدر و منزلت انسان شناسی مدنظر ادیان الاهی نبوده است، چراکه انسان کامل مظهر اتم و جلوه اعظم توحید است. در میان ادیان الاهی، اسلام و در میان اندیشمندان اسلامی، عارفان و حکیمان الاهی بیش از همه و در میان ایشان، ابن عربی بیش از دیگران به این مهم عنایت ورزیده است. برای نمونه، آیاتی چون «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی أنفسهم حتی یتبن لهم انه الحق» (فصلت/53)، «فی الارض آیات للموقنین و فی أنفسکم أفلا تبصرون» (ذاریات/21) و احادیثی چون «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (5، صص: 11،20،55)، «اعرفکم بنفسه أعرفکم بربه» (4، ص: 438)، شواهدی بر این مدعا هستند. مقاله حاضر پژوهشی است در این راستا.
The theory of the perfect man in Islamic mysticim is derived from the Qur'an and the Tradition. It can also be found in other religions. After monotheism and knowledge of God this subject is the most important theme in the divine religions. But among all religions، Islam has more emphasis on this subject and among Muslim thinkers Ibn Arabi is the hero of it.
خلاصه ماشینی:
"قسمت اول سخن شیخ اکبر مبنی بر افضلیت انسان بر فرشتگان ارضی و سماویقابل قبول است،اما قسمت دوم سخن ایشان در خصوص افضیلت فرشته بر انسان،اگر مرادبرتر بودن همین فرشتهی مهیمیه و عالین بر نوع انسانی و انسان عادی و حیوانی است،سخنی است درست و مطابق با شرع و عقل و کشف،اما اگر این برتری بهطور کلی وهمیشگی مراد باشد(که به نظر نمیرسد چنین باشد،چراکه نظر شارحان فصوص غیر ازاین است)،با موازین شرع و عقل و قلب و شهود سازگاری ندارد.
این مسأله نمیتواندموجب برتری فرشتگان مجذوبت عالین یا مهیمه و یا کروبین نسبت به انسان کامل و خلیفهالله الاعظم-بنا به دلایلی که گفته آمد-و حتی نسبت به ملائکهی مقربین گردد،چراکهاینان در عین استغراق در انوار جبروتی الاهی،متوجه عوالم ملکوت و مثال و برزخ و ناسوتنیز بوده و به اذن حضرت خلیفه الله الاعظم(ع)،که همان اذن الاهی است،رتق و فتق امورجهان هستی را به عهده دارند و این یعنی جامع بین باطن و ظاهر،که به مراتب،افضل ازباطن و ملکوت و جبروت صرف میباشد،نظیر برتری مقام و مرتبهی مجذوب سالک یاسالک مجذوب بر مجذوب صرف در سیر و سلوک عرفانی در نشئهی انسانی،که شرح آنبماند.
با تمام توجیهاتی که شارحان ابنعربی در مورد ارتباط عین ثابته با فعل انسان نمودهاند،به نظر میرسد که نظر ابن عربی درخصوص جبر و اختیار آدمی،بیشتر متمایل به جبر باشد،چنانکه خوارزمی در اینخصوص میگوید:«اما چون عارف کامل میداند که تأثیر و تصرف بنده را عارضی است وذاتی حق است و مخصوص به حضرت او،پس هرگاه که تصرف کند در عالم به همت،آنتصرف از امر حق باشد و به طریق جبر،نه به اختیار»(25،ص:459)."