چکیده:
اکنون افزون بر دو دهه است که سنتهای دیگری در فلسفه علم(علاوه بر سنت تحلیلی)مطرحیت یافتهاند.یکی از این سنتها،فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک است که در تداوم جنبش پدیدارشناسی در حوزه فلسفه علم،به ظهور رسیده است.مقاله حاضر،ابتدا به بحث فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک پرداخته،نسبت این تفکر با تفکرات پوزیتیویستی و پساپوزیتیویستی را تشریح نموده،دیدگاه فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک را در خصوص علوم طبیعی وفق نظریات پاتریک هیلان،باز گشوده و در پایان نسبت پژوهش کیفی و فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک را مورد بحث قرار داده است.
خلاصه ماشینی:
"چهارم:ادراک،یک اولویت خاص برای تأسیس جهان دارد؛یعنی اولویتی نسبت به زبان طبیعی دارد(هیلان،( a 3891)و 8891)؛به این ترتیب،نیاز نیست که زبان طبیعی،بدون نقادی بهعنوان مرجع41جهان، مورد پذیرش واقع گردد؛بلکه میتواند و باید باتوجه به تأسیس پدیدارشناختی افقهای فهم،تصحیح گردیده و غنی شود(هیلان در کتاب ادراک فضا و فلسفه علم51نشان داده است که فضای مشهود،نوعا یک تفاوت هندسی با هندسه علمی دارد،زیرا ارائه دهندهی یک کار ویژه فرهنگی متفاوت نسبت به علم است).
3. باتوجه به شرحی که در خصوص فلسفه هرمنوتیک هایدگر گذشت،میتوان مضامین اصلی فلسفه علم هایدگر متقدم را به شرح زیر برشمرد: الف)تقدم پراکسیس بر تئوری؛ ب)فهم پیشا هستیشناختی از هستندگان؛ ج)هستیشناسی بنیادین و هستیشناسی ناحیهای(تقدم هستیشناسی بنیادین نسبت به علم)؛ د)نظرگاه هرمنوتیکی(علم نحوهای از هستی خاص آدمی-اگزیستانس-آدمی است)؛ هـ)اگزیستانس،دارای رهیافت آشکارسازی بهسوی هستندگان است؛ و)تحلیل اگزیستانسیال علم،هستن- در-جهان و آزادی؛ ز)فرآیند بنیادین اوبژهسازی تغییر ایستار ماقبل علمی به علمی؛ ح)طرح افکنش ماتهماتیکال علم مدرن؛ به این ترتیب از دیدگاه هایدگر متقدم مسیر پیدایش یک علم،از«در-جهان- بودن»و گشودگی دازاین(به مثابه شرط اساسی تکون یک علم)میآغازد و به مواجهه غیر علمی و غیر تئوریک(پراکسیس و پراکسیس بارگی)میرسد،در گام پس از آن، اوبژهسازی و طرح افکنش(بهمعنای واگشت از پراکسیس به تئوری)بر مبنای همان فهم (37).
اما این پرسش،نمیتواند پاسخ داده شود،مگر اینکه یک موضوع بنیادیتر،پاسخ یافته باشد و آن اینکه:آیا واقعیت،بایستی به نحو کلاسیک و عینی فهمیده شود یا بهعنوان تأسیس یافته به نحو اجتماعی؟فلسفه علم پدیدارشناسی هرمنوتیک نوعا مدعی است که هستندگان نظریههای علمی علم که قدرت تبیینی علم را به آن اعطاء میکنند، واقعیت ندارند،زیرا آنها برای ما نامحسوس میباشند."