چکیده:
تمایز میان وجود و ماهیت یکی از قدیمیترین تمایزها در فلسفه است؛این تمایز، کاربرد بسیار وسیع و پرفایدهای دارد.در سراسر تاریخ تفکر فلسفی،گاهی اندیشهی اصالت وجو و گاهی اندیشهی تقدم ماهیت حاکم بوده است.فلسفهی وجودی (اگزیستانسیالیسم)با دفاع از انضمامی بودن وجود و تقدم آن در برابر آنچه که میتوان آن را اصالت ماهیت فلسفهی هگل نامید،آغاز میگردد.ژانپل سارتر و مارتین هایدگر هر دو به نحوی نمایندهی تفکر مکتبی هستند که از آن به اگزیستانسیالیسم تعبیر میشود.هر دو در نظام فلسفی خود،از تقدم وجود بر ماهیت سخن میگویند،اما هر یک،معنای خاصی از وجود و تقدم آن را اراده کردهاند و نتایج متفاوتی گرفتهاند.در این نوشتار،ضمن شرح و توضیح مراد این دو فیلسوف از«اصل تقدم وجود بر ماهیت»به سنجش و مقایسهی تفکر آنان پرداختهایم.
خلاصه ماشینی:
"در اندیشهی کانت،کلیت این مسأله به اندازهای است که حتی انسان جنگلنشین،انسان بدوی و انسان شهرنشین در یک تعریف میگنجند،و این نیست مگر تقدم ماهیت انسان بر وجود تاریخی
سارتر در برابر اندیشهی تقدم ماهیت بر وجود موضعگیری میکند و خود را اگزیستانسیالیست
آنچه سارتر را وادار کرده است تا اندیشهی تقدم ماهیت بر وجود را رها سازد و به نقطهی مقابل
به عقیدهی سارتر اصل اول اگزیستانسیالیسم که عبارت است از تقدم وجود بر ماهیت،همان چیزی
به راستی اگر وجود مقدم بر ماهیت است و آدمی همان است که خود انتخاب کرده است و نه
وقتی آدمی توجه کند که در این دنیا تنها است و خود باید تصمیم بگیرد،جهان و امکانهای آن
با این گزارش اجمالی که از نظرگاه سارتر در باب تقدم وجود بر ماهیت ارائه شد،شاید بتوان
گفت عناصر اندیشهی سارتر در باب فلسفهی وجودی و تأکید آن بر تقدم وجود بر ماهیت و لوازمی
میشود،و تنها انسان است که با بیرون آمدن از خود و قیام ظهوری،از وجود پرسش میکند و به
ماهیت فعل،عبارت است از اتمام،(35)اتمام و اکمال یعنی توسعه و پیشرفت چیزی تا کمال ذاتش،در نتیجه تنها آنچه وجود دارد:میتواند واقعا کامل شود.
عقیدهی هایدگر،این تنها انسان است که از نسبت خود با وجود و از حقیقت وجود پرسش میکند
خود را از قید و بند فلسفهی متعارف رهانیده و به نوع دیگری از تفکر و تأمل روی آوریم؛شاید همین مطلب یکی از نتایج مهمی است که«نامهای در باب امانیسم»مشتمل بر آن است
میگوید: سارتر نکتهی اصلی اگزیستانسیالیسم خود را چنین بیان کرده است:«وجود،مقدم بر ماهیت"