چکیده:
هایدگر متقدم پس از یک واگشت،پا به دوران فلسفی هایدگر متأخر میگذارد.این واگشت یا چرخش اگرچه متضمن تغییراتی است،با این حال بر اساس و در درون همان زمینهای است که هایدگر متقدم خوانده میشود و بدون شناخت دقیق آرای حیات فلسفی متقدم او،میسر نیست.نوشتار حاضر،ابتدا دیدگاههای هایدگر متقدم را در باب علم،تشریح نموده و سپس تغییرات آن را در آرای هایدگر متقدم نشان داده است.همان گونه که ملاحظه میشود،هایدگر متأخر،شماری از مؤلفههای جدید را به ویژگی علم مدرن افزوده و بر برخی مؤلفههای گذشته،تأکید بیشتری ورزیده است.
خلاصه ماشینی:
"خصوصیت این شکل شماره(1)-سه کاستی علوم از دیدگاه هایدگر متقدم (به تصویر صفحه مراجعه شود) اندیشه اصیل و حقیقی را میتوان به اجمال از این قرار دانست: اولا از هرمحدودهای-غیر از خود هستی-آزاد است؛ ثانیا هرامکانی به روی آن گشوده است؛ ثالثا به هستی هستنده میپردازد،نه (بر خلاف علم)به ویژگیهای اونتیک،تا چه رسد به ویژگیهای برگزیده آن؛ رابعا این اندیشه در پی«عینیسازی» (اوبژهسازی)-که علم مدرن عهدهدار آن است-نمیباشد.
شکل شماره(6)-معنای واگشت از چشمانداز پراکسیس به تئوری از دیدگاه هایدگر (به تصویر صفحه مراجعه شود) در خصوص ابهام نیز باید یادآور شویم که هدف هایدگر نشان دادن این بود که ساختارها در اثنای رفتارهای انضمامی دازاین به مثابه هستن-در-جهان،چگونه ظهور مییابند،با این حال شاید بتوان گفت که هایدگر در این راستا چندان کامیاب نیست و نمیتواند به خوبی روشن سازد که مثلا: چگونه اعمال هرروزینه انضمامی دازاین برای تئوریپردازی علمی(که به نحو اگزیستانسیال ادراک شده)،به مقوله هستیشناختی انتزاعی علم به مثابه اکتشاف تئوریک پیشدستیها(یا همان اوبژهسازی)، مرتبط میگردد؟یا به بیان عامتر،چگونه طرق گوناگون هستی(دازاین،تودستی و پیشدستی)،به تعیین هستیشناختی دامنههای علمی همچون تاریخ یا طبیعت، ارتباط پیدا میکند؟چگونه و چرا-به طور مثال-پژوهشهای علوم از انسانها(به عنوان هستندگان)،به واسطه یک فهم دازاین (به مثابه طریقی از هستی)،تعین مییابد؟به همین نحو،چه نسبتی بین ما به عنوان مصادیقی از دازاین و ما به عنوان هستندگان فیزیکی یا زیستشناختی،برقرار است؟این پرسشها در کانون خود،واگشت از تودستیها به پیشدستیها را دارد و هایدگر توضیحات زیر را ارائه میکند: الف)هایدگر در قسمت 163 از هستی و زمان،از واگشت63از تودستیها به پیشدستیها(یا از پراکسیس به تئوری)، سخن میگوید:«در کاربرد پیرانگری کارافزار میتوان گفت:چکش خیلی سنگین یا خیلی (63)."