خلاصه ماشینی:
"در بسیاری اوقات نیز این دو باهم آمیخته میشوند که گمان میکنم در شعرهای اجتماعیام بیشتر این اتفاق رخ داده است و به دغدغههای اجتماعی از منظر تاملات شخصیام نگاه کردهام و تلاش کردهام که این دغدغههای شخصی را تا حد که در توانم بوده با اتفاقات شاعرانه،عمومی کنم.
اما بعد از آن ما مواجه شدیم با یک دورهی فترت که شاعر با آن ناخودآگاه فردی خود در حدود دههی 06 و اوایل دههی 07 بیگانه بود و بعد هم در ابتدای دههی 07 با فضایی که ناگهان ایجاد شد گسستی در رابطهی این دو وجه به وجود آمد،بنابراین شعر تبدیل شد به ناخودآگاهی که شکل بالفعلش گاهی جز برای شاعر برای کس دیگری مفهوم نداشت.
البته باید در نظر داشد که شعر سنتی ما در شاخهی مسایل تاریخی-اجتماعی در دوران مشروطه متحول میشود و طبیعتا عوض کردن نوع برخورد با این شاخه از محتوا مستقیما کار خود نیما نبود ولی او آن را حفظ کرد و جدی گرفت.
به واسطهی این که نگاه تاریخی-اجتماعی شاملو باعث میشود در بسیاری اوقات انسان اسطورهایاش به یک اسطوره ایرانی و یک انسان باستانی ایرانی بدل شود و در هماهنگی با همین جهانبینیست که وجهه باستانگرایانه(آرکائیک)زبان نیز به سایر ویژهگیهای زبانیاش اضافه میشود.
و اما درباره تاثیر نیما بر شعر دهه هفتاد باید بگویم که مهمترین موضوع همین طبیعینویسی شاعران موفق این دهه و استفاده از برخی پیشنهادات دیگر نیما به گونهای طبیعی و دور از تصنع است،مثل توجه به فرم درونی،روایت،وجه دراماتیک،عینیت و تصویرپردازی و..."