چکیده:
آنچه پیشرو دارید ترجمه بخش نخست جستاری بلند با نام حکمة الاشراق و الفنومینولوجیا است که که به قلم دکتر حسن حنفی،متفکر نواندیش مصری در الکتاب التذکاری الشیخ الاشراق شهاب الدین السهرودی فی الذکری المئویة الثامنة لوفاته(0/0587 119 م)زیر نظر و با مقدمه دکتر ابراهیم مدکور،در سال 1394 14974/0 م در قاهره منتشر شده است. حنفی در این جستار ضمن مقایسهای میان فلسفه اشراق و پدیدارشناسی هوسرل، به نقد و رد دیدگاه برخی از خاورشناسان و اندیشهمندانی پرداخته است که بر این باورند حکمت اشراق از سرچشمههای حکمت ایران و باستان سیراب شده است.
خلاصه ماشینی:
"حکمة الاشراق و پدیدارشناسی هردو همین مشکل را طرح کردهاند؛مشکلی که میگوید: تا کجا میتوان میان روشی نظری و روش نظری ذوقی،آنگونه که سهرورودی میگوید،یا میان رویکرد عقلی و تجربی،آنگونه که هوسرل میگوید،هماهنگی ایجاد کرد؟و این برای آن است که اینان در پی برقراری برنامه و روشی یگانه هستند:روش اشراقی یا روش احساسی که هدف از آن جمع میاننظر و ذوق است،همانگونه که در حکمة الاشراق اینگونه است،و یا جمع میان عقل و واقعیت در تجربه زنده،همانگونه که در روش پدیدارشناسانه وجود دارد.
آنگونه که هوسرل توصیف میکند،نقطه آغازین در فلسفه اروپایی کوجیتو دکارتی است،و پس از آن دو جریان ناهمگون بر روی دو خط از زوایه منفرجه از این نقطه به وجود آمد:خط نخست و رو به بالا که همان خط جریان خردگراست و پیروان دکارت و فیلسوفانی چون باروخ اسپینوزا81،نیکولا دومالبرانش91و ویلهلم لایب نیتس02 آن را از نمایندگی میکنند،و خط دوم و رو به پایین که جریان (به تصویر صفحه مراجعه شود) حکمة الاشراق و پدیدارشناسی هردو همین مشکل را طرح کردهاند؛ مشکلی که میگوید:تا کجا میتوان میان روش نظری و روش ذوقی،آنگونه که سهروردی میگوید،یا میان رویکرد عقلی و تجربی،آن گونه که هوسرل میگوید، هماهنگی ایجاد کرد؛ تجربهگراست.
ازاینرو هنگامی که سهروردی سر برآورد فضای روحانی آماده بود،و این پس از آن بود که روش نظر و استدلال به روش ذوق و کشف و شهود و روش قلب و چشم باطن به روش عقل و استدلال نظری نزدیک شده بود،و او میان این دو روش در حکمة الاشراق یگانگی ایجاد کرد."