چکیده:
وحی در نظر ملاصدرا،اتصال و اتحاد روح نبی با عالم عقل و خیال است.برای اینکه این اتصال صورت گیرد،انسان باید ضمن بیتوجهی به امیال حیوانی و نباتی،به ادراکهای عقلی روی بیاورد و عقل را بر امیال حیوانی حاکم نماید.در این صورت،قوای عاقله و خیالیه فرصت مییابند تا به کمال خود،یعنی مشاهده عالم عقل و خیال،دست یابند. ملاصدرا برای اثبات این مسأله،از مبانی فلسفی خود مانند اتحاد عقل و عاقل و معقول و مراتب وجودی عقل،خیال و حس استفاده میکند و بدین ترتیب نواقص نظریه مشایین را برطرف مینماید.
خلاصه ماشینی:
"حاصل اینکه وحی در نظر ملاصدرا عبارت است از مشاهده حقایق عقلی و نفسانی که برای نفس صورت میگیرد؛نفسی که از مشاغل حسی آزاد شده باشد و این مشاهده او واضح در بیداری صورت گیرد تا بتواند از دیگر اقسام وحی تفکیک شود.
(همو،1891: 743 و 843؛همو،0831:595)اگر موانع برطرف گردد-همچنان که در نبی برطرف شده است-انسان میتواند حقایق کلی را در عالم عقل مشاهده نماید و نیز میتواند با قوه خیال خود به جزئیات-اعم از حوادث و اشخاص در آینده و گذشته-آگاه گردد.
(همو،3002:011) بنابراین اگر انسان از مشاغل خیالی کاملا رها گردد و نیروی خیال او در خدمت نیروی عقل باشد حقایقی را که در بیداری مشاهده میکند کاملا واضح و صریح است و این همان معنای وحی است که به انبیا اختصاص دارد1.
(همو،3002:111) نبی در همان حال که به حقایق عالم عقل توجه دارد همان حقایق را با قوه خیالی خود در عالم خیال به شکل خیالی مشاهده و به صورت ادراک حسی هم درک میکند و این بدان دلیل است که عوالم با یکدیگر تطابق دارند،یعنی آنچه در عالم عقل وجود دارد در عالم خیال و حس نیز وجود دارد،منتها به نحو وجود خیالی و حسی.
بر این اساس آنها درباره وحی معقتدند هنگامی که عقل انسان،امور عقلانی را مشاهده میکند،اگر آن مشاهده قوی باشد عینا در حس مشترک و خیال حفظ میشود ولی اگر ضعیف باشد متخیله آن را به صورت مناسب حکایت میکند،چرا که برای هر حقیقت عقلی صورت طبیعیهای در عالم محسوس وجود دارد و سپس متخیله،آن صورت را به حس مشترک انتقال میدهد."