خلاصه ماشینی:
"تلقی و تحلیل سیاسیآقای هاشمی این بود و لذا شروعکردند پرخاش کردن به تودهایها!مندو لا شدم و در گوش امام گفتم:«آقایهاشمی اشتباه میکنند!»امام برگشتندو به من نگاه کردند که یعنی چه؟ * وقتی مجلس ترحیم شهید مطهریتمام شد،ما طبق معمول،امام راسوار ماشین کردیم و من شروعکردم به توضیح دادن دربارهگروه فرقان که اساسا اینها کیهستند،دیدگاهشان چیست ودیدگاه مرحوم مطهری نسبت بهاینها چه بود.
اینها به آقایهاشمی رفسنجانی مراجعه میکنند ومیگویند این گروهی که برای مواجههبا فرقان تشکیل شده،گروه جامع وتوانمندی نیست و شما اجازه بدهید کهما به کمکشان برویم!آقای هاشمی اینموضوع را با حقیر مطرح فرمودند ومن استدلال کردم که کار تقریبا داردخاتمه پیدا میکند و دیگر چیزی باقینمانده است و اجازه بدهید که ما کاررا تمام کنیم،اما بعد از شهادت مرحوممفتح،متاسفانه زور من کم و زبانمقاصر شد و علتش هم طول کشیدنکار و شهادتهای پیدرپی بود.
آنها از اینکه قاتل دستگیر شدهبود،خوشحال بودند،اما تحت تاثیر اینداغ بسیار بزرگ،بسیار بیسئوال بودند!یعنی نمیدانستند این اتفاق چرا رویداده است؟این دستگیری واقعی است؟نمایشی است؟نظام دارد یک چیزهائیرا درست میکند که سر و ته قضیه رابه هم بیاورد؟واقعا هم اصل شهادتآقای قاضی و هم دستگیری قاتل ایشانبرای آنها ابهامآمیز بود و ما هرچه سعیکردیم آنها را متقاعد کنیم که دستگیریواقعی است و این افراد،خودشاناعتراف کردهاند،به نتیجه نرسیدیم!آنهادر مورد گروه فرقان شناخت نداشتند،به همین دلیل ما لزومی ندیدیم کهبرویم و بیشتر از آنچه کردیم،توضیحبدهیم."