خلاصه ماشینی:
"سید هدایت:وقتی محمد 15 ساله بود،یعنی قبل ازاینکه انقلاب به پیروزی برسد،بچههای خرمشهررا جمع کرد و گروهی را به نام«حزب الله»تشکیلداد،آنها توماری نوشتند و با خونشان امضا کردندکه تا جان دارند،با رژیم طاغوت مبارزه کنند اما درطول مبارزات،یک عدهای از آنها را دستگیر کردندکه محمد هم جزوشان بود،او را به تحمل شش ماهزندان در اهواز محکوم کردند،که بعد از آن ششماه،به خرمشهر آمد و درسش را تمام کرد،بعد همدر دانشگاه تبریز قبول شد.
همان موقع آقای حجازی به آنهاگفت آقا!میفهمید این جوان چه میگوید؟یکیاز آنها گفت هی میگویند جهانآرا،جهانآرا،مگر این جهانآرا کیست؟حجازی گفت جهانآرا کسی است که وقتی جنابعالی در خانهاتخوابیده بودی،او داشت مخفیانه مبارزه میکرد تااین انقلاب به پیروزی برسد؟ بعد از آن محمد چه کرد؟ سید هدایت:بعد از آن امام(ره)دستور تشکیلسپاه را دادند و آنها هم سپاه خرمشهر را تشکیلدادند و محمد فرمانده آنجا شد.
همان زمان در کوت شیخ همیک نمایشگاه گذاشتند و وقتی که حضرت آیتالله خامنهای،رئیس جمهور وقت،برای بازدید آمدهبودند،با جهانآرا صحبت کردند و به او گفتند توبا این نیروهای کم،چطور توانستی جلوی عراقیهارا بگیری؟ چه نمایشگاهی؟ (به تصویر صفحه مراجعه شود) سید هدایت:نمایشگاه جنگ که ان سالها مرسومبود.
با آن سن کم چطور توانسته بود چنین درکنظامیای داشته باشد؟ سید محمد حسین:محمد چون خودش کار کردهبود،به قول معروف هم زندگی مخفی داشت،همبا ساواک مبارزه کرده بود،هم دوره دیده بود،باامثال شهید چمران به لبنان رفته و در آنجا آموزشدیده بود،پختگیهایی داشت.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) سید هدایت:خدا رحمت کند مادر همسر محمدرا،ایشات تعریف میکرد و میگفت یک روز خانممحمد بیرون رفته بود که زنگ خانه را میزنند،او در را باز میکند و محمد با لباس نظامی واردخانه میشود."