خلاصه ماشینی:
"ولی حدیث چیستی«نی»همچنان ادامه مییابد و این بار،مولانا خود را به«نی»تشبیه میکند که: {Sبا لب دمساز خود گر جفتمی#همچو نی من گفتنیها گفتمی#هر که او از همزبانی شد جدا#بیزبان شد گرچه دارد صد نواS}مولانا اهل شکایت نیست و فعان و نالهاش برای ابراز نارضایتی و شکوائیه نیست؛زیرا بر حسب ظاهر از جان جان شکایت میکندو شاکینیست،بلکه راوی است (دفتر 1،بیت 1781)،هر چند روایت و شکایت را باید شنید و بعد فهمید.
{Sشرح میخواهد بیان این سخن#لیک میترسم ز افهام کهن#فهم کهنۀ کوته نظر#صد خیال بد آرد در فکر#بر سماع راست،هر کس چیر نیست#لقمۀ هر مرغکی انجیر نیستS}(دفتر 1،بیت 2761) نی،موافق حال هر کی از واصلان و مهجوران،صدایی دارد و هر کسی نمیتواندسر اسرار او را که مشتمل بر احوال وصال و فراق است،بدرستی بفهمد.
در ادامۀ مقاله به انواع گوش که مولانا بدان پرداخته،اشاره میشود: 1-گوش سر و گوش سر(گوش ظاهر و گوش باطن) کسی که از دام و قید حواس ظاهری رها شود،یعنی تسلط بر نفس خویش یابد،به طوری که اجازه ندهد از طریق حواس ظاهری که در اینجا ما فقط به گوش اشارهمیکنیم،سخن غیر حق به جان او رسد و سعی کند از راه کشف و شهود باطنی،سخن حق را بشنود،او انسان حقیقی است.
(23)-در کلیات شمس نیز مولانا خود حدود معرفت ما از راه گوش معین کرده و گفتهاست: {Sآینهام آینهام مرد مقالات نهام#دیده شود حال من ار چشم شود گوش شماS}(کلیات شمس،ص 1366) {Sبا پیر خرد نهفته میگفتم دوش#«کز من سخن سر جهان هیچ مپوش»#نرم نرمک مرا همی گفت به گوش#«کین دیدنیست،گفتنی نیست خموش»S}(کلیات شمس،1021) (24)-ای بنی اسرائیل،نعمتی را که بر شما ارزانی داشتم به یاد بیاورید و به عهد من وفاکنید تا به عهدتان وفا کنم و تنها از من بترسید(آیتی،ص 8)."