چکیده:
در این مقاله نخست واژه «کلاغ» از نظر ریشه شناسی بررسی شده و سپس انواع آن به اجمال معرفی گردیده است؛ و آن گاه صفات ظاهری و باطنی این پرنده یاد شده و نمونه هایی برای هر یک ذکر شده است. در این جستار به بازتاب واژه «کلاغ» و ویژگی های او در متون عرفانی و دینی و امثال و حکم اشارت هایی رفته است و در یک نتیجه گیری کلی جایگاه «کلاغ» در ادب فارسی مشخص شده است.
خلاصه ماشینی:
"قاسم انوار بارها این تشبیه را به کارمیبرد: {Sدولت از مرغ همایون طلب و سایۀ او#زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبودS}(حافظ،1381:283){Sلاف عرفان مزند آن زاهد لاغر شکار#نغمهی ققنوس را با حق حق عقعق چه کارS}(فرجی 1387:70؛به نقل از قاسم انوار175/) 5-زاغ نمادین زاغ در ادبیات فارسی نماد زمستان و بلبل نماد بهار است: {Sبینوا گشت باغ مینا رنگ#تا درو زاغ برگرفت نواS}(فرخی،1335:3){Sچون که زاغان خیمه بربهمن زدند#بلبلان پنهان شدند و تن زدندS}(مولوی 1366:202/2){Sزرهپوش گشتند مردان بستان#مگر باغ با زاغ پیکار دارد#بنالد همی پیش گل زار بلبل#که از زاغ آزار بسیار داردS}(ناصرخسرو،1348،130) 5-زاغ در امثال مثلهای رایجی در پیوند با کلاغ در آثار ادبی دیده میشود مانند"کلاغ خواست راه رفتن کبکرا یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد"که جامی در یکی از آثارش به نظم آوردهاست: {Sعاقبت از خامی خود سوخته#رهروی کبک نیاموخته#کرد فرامش ره و رفتار خویش#ماند غرامت زده از کار خویشS}(جامی،1361:80) و نیز این مثل که"هر که پی کلاغ رود به خرابی افتد"{Sهر که را رهبری کلاغ کند#بیگمان دل به دخمه داغ کند(عنصری،1323:23)S}و نیز این مثلها:"کبوتر میرود دانه جمع کند،کلاغ میآید میخورد"کلاغ از باغمان قهر کند،یک گردو منفعت ما{S(کلاغ نیاد به باغم/#یک گردو ارتفاقم)S}."