چکیده:
محمد اقبال لاهوری شاعری مبارز و آرمان خواه و یکی از چهره های فکری و انسانی درخشانی است که فرهنگ بارور اسلامی را به جامعه ی بشری معاصر هدیه کرد . این دانای راز ومتفکر بزرگ شرق در مقولات فکری خویش، یک ارزیابی مجدد از انسان را بر پایه های اصول قرآنی و جایگاه و مقام عالی انسان پایه گذاری کرد. این فیلسوف نواندیش اسلامی و تالی عــنقای قاف مــعرفت ، مولوی، معتقد است که انسان ، این نسخه ی نامه ی الهی، به عنوان لطیفه ی غیبی و هدف و نتیجه ی همه ی جریانات آفرینش کائنات و اسم اعظمی که فکر و اندیشه ی او تجلی گاه وجود عالم اسرار و رموز است، می تواند با خودآگاهی، خودیابی و یافتن شخصیت متعالی خویش، به عنوان انسان آرمانی و کامل، جانش را آیینه ی صفات الهی گرداند و از اسرار آفرینش آگاهی یابد و موجودی پایدار ، شاهدی بیدار و سالکی راه یافته و کلید همه ی معرفت ها گردد. در این مقاله فلسفه و مراتب «خودی» و جایگاه «انسان آرمانی و کامل» ( انسان بخود) در دستگاه فکری معمار بزرگ تجدید بنای تفکر اسلامی و ماهتاب شام شرق ، اقبال لاهوری، به روش توصیف مورد بررسی قرار گرفته است
خلاصه ماشینی:
"با توجه به نظرات مختلف مطرح شده پیرامون تأثیرپذیری اقبال در ترسیم نقشه ی انسان کامل از متفکران شرق و غرب در کتب و مقالات مربوط به اقبال شناسی و نظر به جهان بینی دینی اقبال و توجه عمیق او به قرآن کریم و منابع اصیل اسلامی و ارتباط معنوی که وی از لحاظ دیدگاه های مشترک معرفتی و دینی از جمله راز انسان و کاینات، خودی و خودشناسی، شناخت ماهیت آیین اسلام و اسرار قرآن، احترام و بزرگداشت انسان، آزادی انسان در سرنوشت سازی، سخت کوشی و خودشناسی(در اصطلاح اقبال)، عشق و شور و حرکت، مشترکات اوضاع زمانی، روحیه ی مبارزه جویی با ستمگران زمان خود و پیکار با چرخ ستمکاره ، عدم محدودیت زمانی و مکانی برای مرد کامل، اعتقاد به تلفیق روح و ماده در مبنای رشد انسان با مرید و مرشد و پیرطریق خویش، مولوی، داشته است و بعد از قرآن ، تعلیمات انسان ساز مولوی در مثنوی معنوی، مبانی حیات انسان و اصول پیشرفت آن را ترسیم نموده است."