چکیده:
با توجه به عدم پیشینة مباحث مربوط به مبانی قانون طبیعی در آثار دانشمندان مسلمان و بهمنظور نظریهپردازی و تولید علم دربارة کشف مبانی قانون طبیعی در اسلام، لازم است آموزة قانون طبیعی در غرب عموما و بهویژه در دورة مسیحیت پروتستان بررسی شود؛ زیرا در آن دوره از غرب، اندیشمندان مسیحی پروتستان، با توجه عمیق خود به ملاکهای دینی، درصدد حفظ دستاوردهای قانون طبیعی مسیحیشده در برابر یورش دانشمندان دورة جدید به آموزههای دینی فلسفی بودند.هجوم گستردة اندیشة اومانیستی به آموزة قانون طبیعی در آن دوره، سبب شد «گروسیوس»، تفسیری از این قانون ارائه کند که به عقیدة بسیاری از دانشمندان، تفسیری سکولارمنشانه بود؛ هر چند «پوفندورف» تلاش کرد، غبار تفسیر سکولاریستی را از محتوای قانون طبیعی بزداید، اما توفیق کامل نیافت.در این نگارش، ابتدا قانون طبیعی در اندیشة پروتستانهای اولیه، تحلیل میگردد. آنگاه کاستیهایی که این نظریهپردازان در تفسیر این آموزه داشتند، بیان میشود. این کاستیها با عنوان انتقادات در دو گروه مجزا قرار دارند:انتقاد مشترک، حاوی یک نکتة انتقادی است که بهطور مشترک بر همة نظریهپردازان قانون طبیعی در دورة پروتستان اولیه وارد است.انتقادات مختص دربردارنده پنج نکتة انتقادی است که کاستیهای موجود در اندیشة این اندیشمندان را بهطور جداگانه نشان میدهد.
خلاصه ماشینی:
این امر وقیح تا آنجا پیش رفت که کشیش و حقوقدان هلندی پروتستان اعلام کرد: «قانون طبیعی اعتبار دارد، حتی اگر خدا وجود نداشته باشد» (Grotius, 1957, p.
بر طبق این تعریف، قانون طبیعی، قانون رفتار انسان است؛ رفتاری که بر اساس حکم عقل یا مطابق با طبع بشر یا مخالف با آن است.
به بیان دیگر، بنیاد قانون طبیعی نزد گروسیوس، طبیعت بشر است و بر این اساس، عقل سلیم حکم میکند که آیا یک عمل مطابق با طبیعت بوده و بنا بر این، خوب است یا آن عمل مخالف طبیعت است و به این دلیل، بد میباشد.
با وجود این، منشأ اعتبار قانون طبیعی در نگاه پوفندورف، حمایت خدا از احکام عقل سلیم بود (Pufendorf, 1749: B.
پوفندورف، معتقد بود که مقررات اخلاقی، عامل نگهدارنده بشر از خطا هستند که با طبیعت بشر، گره خوردهاند و قانون طبیعی در کانون این اخلاقیات حضور دارد.
این امر، بهمعنای این است که قانون طبیعی در نگاه پوفندورف با مطالعه طبیعت بشر شناخته میشود.
با وجود این، منشأ اعتبار قانون طبیعی در نگاه پوفندورف، حمایت خدا از احکام عقل سلیم بود.
پوفندورف، اعتقاد داشت كه همه تکالیف بشری، بهخاطر جنبه اجتماعیداشتن بر انسان استقرار مییابد؛ زیرا به نظر او، بنیاد قانون طبیعی بشر، اجتماعیبودن او است.
در انتقاد به این عقیده گروسیوس، باید گفت: یکی از اشتباهات گروسیوس و بیشتر نظریهپردازان قانون طبیعی پیش از او، این است که چنین میپنداشتهاند که عقل میتواند همه اعمال انسانها را به لحاظ اخلاقی ارزیابی کند.