چکیده:
کلیله و دمنه به دلیل ویژگی های منحصر به فرد داستانی- تعلیمی، نه تنها در ادبیات ایران، بلکه در تاریخ ادبیات جهان از شهرت و اعتبار خاصی برخوردار است. این کتاب برآیند تبادلات فرهنگی میان تمدن¬های بزرگ شرق (هند، ایران و اسلام ) است . دورن مایه اصلی آن بیشتر مفاهیم اخلاقی و سیاسی است که در لایه های مختلف(روساخت و زیرساخت) به هم پیوند خورده و اثری را پدید آورده که به سختی می توان حد و مرز اخلاق و سیاست را از یکدیگر باز شناخت تعمد نویسنده/ نویسندگان کلیله به لزوم تسلط اخلاق بر سیاست باعث شده که هر داستانی به نتایج اخلاقی خاصی منجر شود؛ اما در خلال داستان و خصوصا زیر ساخت، شخصیتهایی مشاهده می شوند که همچون ماکیاولی به اخلاق زدایی از سیاست اعتقاد دارند . به همین دلیل شباهت های زیادی میان اندیشه های ماکیاولی و درون مایه برخی داستان ها و شخصیت ها¬ی کلیله و دمنه دیده می شود . این مقاله می کوشد به نقد اخلاق گرایی کتاب کلیله و دمنه و همچنین چالش و تضاد میان تئوری های نظری اخلاق -که عمدتا در روساخت جای دارند- با رفتار ها و کنش های فردی و سیاسی- زیر ساخت- بپردازد و در حد امکان علل و نتایج چالش های اخلاقی متن را بررسی کند .
خلاصه ماشینی:
"او در داستان«اعرابی و سبوی آب»،علت انتخاب داستان را چنین بیانمیکند: {Sگر بیان معنوی کافی بدی#خلق عالم عاطل و باطل بدیS}(1373:162/1) مولوی همین دیدگاه را در داستانی دیگر شفافتر بیان میکند: {Sای برادر قصه چون پیمانه است#معنی اندر وی بسان دانه است#دانۀ معنی بگیرد مرد عقل#ننگرد پیمانه را گر گشت نقلS}(همان،451/2) این دلایل هم علمای اخلاقی را به سمت ادبیات سوق میداد و هم مضامین مردم پسندرا در اختیار نویسندگان و شاعران قرار میداد:«به همین علت،حجم زیادی از آثار ادبیدر ایران به انتقال مفاهیم و آموزههای اخلاقی و دینی اختصاص یافته است.
در برابر تز و آنتیتز خشونت/مدارا(کمآزاری)،نظریۀ خردگرایانۀ دیگری نیز درکلیله و دمنه مطرح میشود که خواستار تعادل است:«پسندیدهتر سیرتی ملوک را آناست که حکم خویش در حوادث،عقل کل را سازد و در هیچ وقت اخلاق خود را ازلطفی بیضعف و عنفی بیظلم خالی نگذارد تا کارها میان خوف و رجا روان باشد.
حتی در موارد دیگری که داستان به نتایج اخلاقی میانجامد وضد قهرمان(قهرمانی که کنش ضد اخلاقی دارد)به نوعی مجازات میشود،شیوۀداستانپردازی تا حدودی مشابه ژانر داستانهای پلیسی است؛در این داستانها،برخلاف جریان معمول،نویسنده به دلیل محدودیتهای اجتماعی-سیاسی و اخلاقیناگزیر است سرانجام شومی برای قهرمان منفی خود ترسیم کند.
نظریۀ قانون اخلاقی(وجداناخلاقی)کانت در علم اخلاق جایگاه ویژهای دارد و با وجود پیچیدگی و گستردگی،میتوان پایه و اساس آن را در این اصل قانون خلاصه کرد:براساس نظر وی،خردناب مستقل از هرگونه تجربه است و بهطور ذاتی حکم میراند که باید چه کارهاییانجام شود.
خرد در کلیله و دمنه-که مفهوم آن در این اثر بسیار تأمل برانگیزاست-در مرحلۀ کاربرد یا عمل،در موارد زیادی به اخلاق پشت پا میزند و بهواقعگرایی و«هست»های سیاسی توجه میکند؛در نتیجه نوعی بحران و آشفتگی درنظریۀ اخلاقی(اغلب روساخت)و عمل سیاسی(بیشتر زیرساخت)به وجود میآید."