خلاصه ماشینی:
"در ادامه دکتر مجتهدی بدون آنکه توضیحی بدست دهد قیاس خود را از سطح دانشگاه به جامعه بر میکشد و چنین میگوید:«در مورد این جنبه از مسأله(مقایسۀ دانشگاه نوین و دانشگاه قرون وسطی)به ناچار باید به تأمل بیشتر پرداخت،چه بهطور کلی جوامع در عصر جدید و معاصر،گویی دیگر برخلاف قرون وسطی،کمال خود را در ثبات و تغییرناپذیری خود نمیدانند و زمان-اگر بشود گفت-دیگر (به تصویر صفحه مراجعه شود) عامل فساد و زوال نمیشود،بلکه از لحاظی عامل رشد و پیشرفت به حساب میآید و از این لحاظ نوعی بیاعتنایی نسبت به گذشته به وجود میآید»2ازاینرو چنین به نظر میرسد که تعمیمی ناروا داده شده است،در صورتی که اگر این نظر تصریح میشد که دانشگاه و جامعه در ارتباط با یکدیگر تأثیر میگذارند در همین راستا حفظ نظام ارزشی از طریق ایراث در دانشگاههای قرون وسطی آیینهای است از جامعهای که کمال خود را در ثبات و تغییرناپذیری میداند به سخن دیگر جامعهای که صرفا از طریق ایراث سنت خود را حفظ کند و هر دستاوردی احیانا شکل ترمیمی صرف دارد.
در ادامه دکتر مجتهدی به تاریخ تشکیل دار الفنون و تقلید از مدرسۀ پلی تکنیک ناپلئون و دانشگاه تهران نظر دارد و آن را بهانهای میکند تا بپرسد آیا پس از گذشت (به تصویر صفحه مراجعه شود) سالیان دراز از تأسیس دانشگاههای یاد شده،در برنامهریزی نیز ارتقا یافتهایم؟اصلا دانشگاه چگونه باید برنامهریزی کند؟او برای پاسخ به این پرسش به سراغ مسائل دانشگاه میرود که برنامهریزی در مورد آنها انجام میشود،سپس نشان میدهد کشور ایران با سنت فرهنگی که به ناچار متأثر از برنامهریزیهای سیاسی بین المللی است مسائلش در هر حوزه و خاصه حوزۀ آموزش عالی با پیچیدگی روبهروست."