چکیده:
در طی تاریخ پر فراز و نشیب اسماعیلیه، اندیشمندان و متفکرانی ظهور کردند
که مسائل فکری، کلامی و فلسفی این جریان سی اسی- مذهبی را تدوین و تبیین نمودند .
یکی از مباحث مهم در نگرش تاریخی اسماعیلیان، دیدگاه ایشان راجع به تکامل انسان بود .
در نگرش اسماعیلیان ، تاریخ مسیری تکاملی دارد و همواره از یک دوره به سوی دور ه ی
نوین گذر می کند. در این سیر تکاملی، انسان نیز به صورت تدریجی رو به سوی کمال دارد .
هدف مقا له ی حاضر بررسی نگرش تاریخی اسماعیلیه (دعوت قدیم ) به خلقت انسان و
رسیدن او به سعادت است و در پی پاسخ گویی به این سوال است که در فلسفه ی تاریخ
اسماعیلیان، ابعاد وجودی انسان و نهایت کمال او چیست و آیا با این ابعاد وجودی به
تکامل خواهد رسید؟ نتیجه ی حاصل از پژوهش این است که در نگرش ایشان، انسان واجد
وجوه متفاوتی است . نخست، او حیوانی است که در زندگی مادی و نفسانی خود غرق است
و دورترین مخلوقات به خداست که بر اثر هدایت انبیاء و اوصیاء می تواند به نهایت تکامل
دینی خویش در روی زمین نایل شود؛ لیکن تکامل معنوی انسان رسیدن به نهایت عقل و
عرفان، یا به عبارتی، رسیدن به عقل کل است که عملا دست نیافتنی است
خلاصه ماشینی:
"وی،فواید فیض را از عقول عالیه دریافت میکند(کرمانی،1960،229؛هم او،1416،75 و 62)و آنها را به صورت قوانین مکتوب بیرون میآورد(واکر،1379،123)،تا از آشوب و تباهی جلوگیری کند؛اما این قوانین در کتاب خدا و به واسطهی خداوند بهنبی ابلاغ میگردد،و اگر کتاب خدا اندر میان مردم نباشد،مر یکدیگر را هلاک کنند(ناصر خسرو،1348،53).
در عالم جسمانی از طریق اجتماع واجرای قوانین(سجستانی،1367،279)وحدت و در نهایت سعادت اجتماع را تضمینمیکند،و در عرصهی شخصی با تهذیب نفوس و دور کردن هرچه بیشتر جنبهی حسیانسان از عقل جزئی یا عقل بالقوه،به انسان مدد میرساند تا به مرحلهی فعلیت رسد(نک:ناصر خسرو،خوان الاخوان،بیتا،269):زیرا این عقل منشأ افعال انسان است و غایت وهدف افعال انسان،تعالی یافتن برای نیل به کمال است(کرمانی،1379،69)؛ولی تنها پیامبران میتوانند به نهایت درجهی تعالی و کمال برسند(همانجا)؛و بدون تعلیم و هدایتپیامبران،تلاش عقل از تأیید الهی برخوردار نیست(نک:طوسی،1998،6؛هم او،1363،105؛بندلی،بیتا،40؛اسفندیار،1361،231).
برای مثال،ناصر خسرو در دیوان خود،علم خویش را نیز یک عطیهی الهی میشمارد و مینویسد: {Sدر نفس من این علم عطایی است الهی#معروف چو روز است،نه مجهول و نه منکرS}(ناصر خسرو،1356،25) بنابراین،در نگرش متفکران اسماعیلی،در حرکت به سوی تکامل(سعادت)،خداوندمهمترین نقش را ایفا میکند؛زیرا به صورت غیر مستقیم به عقل یا اردهی انسان مددمیرساند و محرکی است برای حرکت و تحول.
انسان اسماعیلی در وجود نخستین خویش،که وجودی حیوانی است،با علم و دانش بهعقل جزئی دست مییابد و وجودی تاریخی به دست میآورد،و به مراحل مادی تاریخ داخل میشود،و در این مراحل تاریخی،به واسطهی هدایت انبیاء و اوصیاء بر وجودعقلانی او مرتبه به مرتبه افزوده خواهد شد و به کمال تاریخی خویش،که کمالی استدینی،نائل میگردد."