چکیده:
پژوهش حاضر درصدد بررسی ادراک حسی از نظرگاه ابن عربی با روش پدیدارشناسی است. روش پدیدارشناسی با به کارگیری اصول خود، سودای آن دارد که بنیان های امر حسی را بررسی کند تا اصالت آن را در دایره ادراک عیان نماید. آنچه در ابتدای امر از معنای «حس» متبادر می شود، حواس ظاهری است. این معنا بر ذات سرآغازین حس دلالت دارد اما منظور اصیل ما از «شهود حسی»، گشودگی چشم اندازی آن به هستی یا درخشندگی اصیل امر حسی در آستان هستی است. تکیه بر روش پدیدارشناسی هرمنوتیکی به منظور واکاوی ادراک حسی- شهودی در تقرب بی واسطه به وجود و چگونگی حضور و غیاب آن می باشد. بنابر این روش، نحوه تقسیم ما «زبانی» است نه «منطقی». بخش اول با به کارگیری زبان انسان در توصیف فرایند گشودگی حس به هستی به مثابه ادراک انسانی می آغازد و در بخش آخر با کاربست زبان وجود و تهافت در زبان انسان، به توصیف حس همچون رخداد هستی، التفات شده است.
خلاصه ماشینی:
"اگر تقسیم خود را به براهین عقلی تبیین میکردیم،بخش دوم تحقیق ابتر میماند،چون عقل توانایی کشش عدم و محالات را ندارد اما این وجود زبانی است که به سبب اتساع و گشودگی ویژه هستیاش توانایی درک تناقضات عقلی را دارد،به همین دلیل این تناقضات در بستر زبان طرح و به آن روی آورده میشود،هرچند پاسخی در برابر آنها یافت نشود.
البته انسان همیشه در عدم ذاتی خود سکنی دارد؛عدم وطن اصلی او و وجود امری مستعار است(رک:ابن عربی،2003:88)؛اما همین درنگ و توقف در عدمش و آمادگی او برای پذیرش ظهور وجود به صورت عاریتی یا به عبارتی توهم از پرده برون افتادن وجود،نشان از شدت حیا و عرق این اضطراب دارد.
از دیگر موارد حیرت«درنگ فراپیش عدم»،آنجا میباشد که بخواهد حجاب بین ما و او برطرف گردد،از آنرو که موصوف به سبحات وجه و انوار آن میباشد؛حال آنچه که دیدۀ او به سبحات و انوار وجهش درک میکند و آنچه به نور منور است که ظهور عالم امکان میباشد، همگی را میسوزاند،درحالیکه این انوار،وجود او میباشند و چگونه کسیکه حقیقتش ایجاد است،معدوم میگردد؟!26به نظر ابن عربی،این حیرتی است که از بیان او(حدیث قدسی)،و علم ما بدان حاصل میشود؛حیرتی که پشت را میشکند و خرد را به سرگشتگی وامیدارد(رک: ابن عربی،بیتا،ج 2:159).
زیرا علم مضبوط و معین در اینجا محال است: چون جز حیرت در خدا نمیباشد،زیرا امر بزرگ است و آنکه به سویش فراخوانده میشود نه حصر را میپذیرد و نه در ضبط میآید،در این صورت از او چیزی در دست نیست،پس او جز آنچه که در هر تجلی میبینی،نمیباشد(رک:ابن عربی،بیتا،ج 4:186)."