چکیده:
در این مقاله پایهایترین مفهوم اخلاق زیستی در بخش فلسفی یعنی مفهوم اینهمانی شخصی بررسی شده است. بعد از بررسی مفهوم «شخص» نظریات اصلی شخصانیت به اختصار بیان شده است. این نکتهی مهم تبیین شده که اینهمانی در فلسفهی اسلامی در موضوع شبیهسازی از شخصی به شخص دیگر براساس پذیرش یا رد تناسخ سنجیده میشود. در تبیین معیارهای اینهمانی سه نظریهی حافظهی مشترک، وابستگی علی و نظریهی بقا مطرح شده است و هر کدام براساس فلسفه اسلامی نقد و بررسی شده است. در اندیشهی فیلسوفان مسلمان معیار اینهمانی، وحدت شخصانی است. تنها حقیقتی که میتواند حافظهی هویت و شخصیت باشد، روح است. اگر شبیهسازی تناسخ نباشد، باید منتظر تحقق یافتن آن به شکل تجربی بود تا بهصورت امر پسینی قابل بررسی عقلانی باشد. زیرا عقل در ارزیابی امور پیشینی ساکت است.
خلاصه ماشینی:
"به این ترتیب مبانی وجودی حافظهی مشترک، یعنی اتحاد نفس و بدن و حرکت جوهری توسعی مبین این حقیقتاند که حافظهی مشترک به عنوان معیار اینهمانی، وجود اینهمانی را در مورد کلون جدا شده از شخص رد میکند، زیرا این امر بدان معناست که روح از یک بدن وارد یک بدن دیگر شود به نحوی که خصوصیات روانی مشترک آنها عین هم باشد.
با این وصف حتی اگر به لحاظ تجربی ـ مانند آنچه پزشکان امروزی قائل هستند ـ یقین حاصل شود که شخص با مرگ مغزی مرده است و دیگر امکان ندارد ـ که علیرغم تپش قلب و کارکرد کبد و سایر اعضای جزیی ـ زنده گردد؛ باز فیلسوف هرگز به این حکم تجربی اعتنایی نکرده و به لحاظ عقلی ممکن میداند که فرد مرگ مغزی دوباره زنده گردد؛ زیرا ضرورت عقلی که مبنای یقین قطعی است با قطعیت تجربی بهدست نمیآید از نظر فلسفی وضعیت حال ملاک نیست؛ زیرا به لحاظ عقلی همهی جوانب امر احصا نشده و ممکن است در همین مورد مرگ مغزی، ژنی در اثر عاملی که از نظر علمی کاملا ناشناخته است، فعال شود و بیمار سلامتیخود را باز یابد.
اما سئوال مهمی که وجود دارد و اکنون به یکی از بغرنجترین مسایل اخلاق زیستی تبدیل شده، آن است که آیا ما به لحاظ اخلاقی قصد تصرف در اعضای شخص مرگ مغزی را داریم؟ همهی فقها بر این باورند که اگر خود فرد چنین وصیتی کرده باشد و مرگ قطعی محرز شود، دستور به وصیت واجب است."