خلاصه ماشینی:
"(داپلت؛2000) چگونه میتوانیم تعیین کنیم که چه وقت مفروضات زمینهای12 صرفا باورهای تجربی هستند و چه وقت بهعنوان ارزش عمل میکنند؟ سه نوع شاهد در رفتار گروههای علمی وجود دارد که اثبات میکند که یک باور مشترک سازندهی یک ارزش معرفتی بنیادی است: (1) انتخابهای آنها در رابطه با اینکه چه نوع نظریههایی را بپذیرند یا رد کنند.
معرفت علمی مبتنی به امور زیر است: (1) نحوهی وجود جهان – همانطور که واقعگرایان بحث میکنند؛ (2) اینکه گروههای علمی هنگامی که دچار تعرض میشوند، چقدر قادرند که بهطور موثر در مورد ارزشهای مشترکشان مذاکره کنند- آنطور که برساختگرایان اجتماعی32 بحث میکنند؛ و (3) توانایی گروههای علمی در توسعهی نظریهها، تکنیکها و غیره، به نحوی که موفقیتهای تجربی را بهدست آورند و منطبق با استانداردها باشند- آنطور که تجربهگراها استدلال میکنند.
(موریسون03؛ 2000) موفقیت تجربی در نجات [تبیین] پدیدارها تا زمانی که به پرسشهایی از این دست پاسخ داده نشود، نمیتواند بهعنوان معیاری برای معرفت علمی عمل کند: چه نوع پدیدارهایی برای نجات، بیشترین اهمیت را دارند و کدام یک را میتوان نادیده گرفت؟ چه نوع نظریهای برای نجات پدیدارها سودمند یا بیفایده است؟ در صورتی که پدیدارهایی بهوسیلهی یک نظریه یا قانون طبیعی13 نجات یابند چه نوع استدلال یا اثباتی ارزشمند است؟ اگر نظریهای آن پدیدارها را نجات میکند، آیا این دلیل خوبی برای صادقانگاشتن آن نظریه است؟ اینکه در تاریخ علم، گروهها به شیوههای کاملا متفاوتی به چنین پرسشهایی پاسخ دادهاند، نشاندهندهی پیوند امکان معرفت علمی به ارزشهای معرفتیای است که چنین جوامعی در عمل به آنها متعهدند."