خلاصه ماشینی:
آمدنش بهر چیست!؟ در باب شکلگیری، گسترش و ورود مطالعات فرهنگی به ایران گفتوگو با دکتر عباس کاظمی اشاره: گفته میشود ورود علوم انسانی و علوم اجتماعی جدید به جامعهی ما بدون التفات به انساب و اعقاب این علوم صورت گرفته است و شناسنامهی این علوم از دید انتقالدهندهگان آنها به جامعهی ما پنهان مانده و آنها بیتوجه به جای و گاه این علوم به انتقال آنها مبادرت ورزیدهاند.
چرا این حوزه تبدیل به یک گرایش جدید در جامعهشناسی نشد و خودش حوزهی مستقل و جدیدی را شکل داد؟ نمیتوان دلایل عقلانی خاصی برای متفاوت شدن مطالعات فرهنگی از جامعهشناسی بیان کرد که مثلا بگوییم جامعهشناسی از نظر علمی توان انجام تحلیلهای خاصی را نداشت و لازم بود تا دانش جدیدی شکل بگیرد.
یا مثلا در حوزهی دینداری عامیانه این موضوع بررسی میشود که چگونه شکلی از دینداری بر شکل دیگر غلبه میکند و یا اینکه چرا مداحان در ایران اینقدر قدرت پیدا میکنند.
آیا مطالعات فرهنگی تحلیلی کلان از جامعه دارد؟ مثلا مقولهی عدالت، نیازمند طرح کلانی نیست که بتوان براساس آن گفت که هر کس جایش کجاست و سهمش از منافع چهقدر است؟ با پرداختن به مسائل خرد و انضمامی چگونه عدالت اجرا میشود؟ یک بحث این است که ابتدا بحث کنیم و ببینیم که اساسا عدالت به چه معناست و جایگاه هر گروهی در نظام عادلانهی ما کجاست.
در ایران جامعهشناسی یک وضع روشنفکرانه دارد که راجع به مسائل کلی مدرنیته و جامعه بحث میکند؛ لذا در سطح نظری باقی مانده و با صحبت از کانت و مارکس و هگل، از نظر ایدئولوژیک با سیاست درگیر شده است.