چکیده:
واقع گرایی و قراردادگرایی درجات و مراتب متفاوتی دارند. می توان از فلاسفه ای نام برد که رویکرد آنها به علم و انواع به عنوان «واقع گرایی» قلمداد شده است، اما آنها باور دارند که قراردادهای دانشمندان در عضویت نمونه ها و در یک نوع خاص (یعنی طبقه بندی نمونه ها)، نقش مهمی ایفا می کنند. از این رو، اهمیت دادن به نقش طبقه بندی در علم، پذیرش این حکم را که انواعی طبیعی و مستقل از دخالت بشر در جهان وجود دارند، نامحتمل می کند. با وجود این، در این مقاله استدلال می شود که حتی اگر مفاهیم علمی از طریق طبقه بندی ایجاد شوند و در این طبقه بندی ها ملاحظات عملگرایانه نقش ایفا کنند، باز هم مفاهیم حاصل قادر به بازنمایی تقسیمات طبیعی جهان خواهند بود. برای این منظور، ابتدا رویکردهای متفاوت به واقع گرایی در مورد انواع را شرح داده و سپس به این سوال پاسخ داده می شود که با فرض مفید بودن محمول های نوعی در دستگاه های علمی، آیا ممکن است که انواع از پیش معینی وجود نداشته باشند. در بخش پایانی نیز استدلال می شود که انواع علمی هویت هایی برساخته هستند، اما غالبا می توانند بازنمایی کننده تقسیمات طبیعی جهان باشند.
خلاصه ماشینی:
برای این منظور، ابتدا رویکردهای متفاوت به واقع گرایی در مورد انواع را شرح داده و سپس به این سوال پاسخ داده می شود که با فرض مفید بودن محمول های نوعی در دستگاه های علمی، آیا ممکن است که انواع از پیش معینی وجود نداشته باشند.
با اين وجود این، واقعگرایی و قراردادگرایی درجات و مراتب متفاوتی دارند و میتوان از فلاسفهای نام برد که رویکرد آنها به علم و انواع (چه در علوم طبیعی و چه در علوم انسانی) تحت عنوان «واقعگرایی» طبقهبندی شده است، امَااما به گونهای نحوي باور دارند که در عضویت نمونهها در یک نوع خاص، قراردادهای دانشمندان نقش مهمی ایفا میکند.
در این مقاله، دیدگاهی ارائه خواهد شد که در آن قراردادهای متخصصان و دانشمندان در تعیین ماهیت متافیزیکی انواع، اهمیت ویژهای دارد و در انتهاپس از آن، استدلال میشود که حتی اگر مفاهیم علمی از راه طريق طبقهبندی ایجاد شوند و حتي اگر در این طبقهبندیها ملاحظات عملگرایانه نقش ایفا کنند، باز هم اینگونه مفاهیم قادر به بازنمایی تقسیمات طبیعی جهان خواهند بود.
اگر بتوان چنین محمولهایی را ساخت، آنگاه هیچکدام از محمولهایی را که به طور تجربی ساخته میشوند نمیتوان محمولی دانست که بیان کنندۀهي یک خصوصیت طبیعی باشد و نتیجه این است که حتی اگر خصوصیتهایی طبیعی وجود داشته باشند هیچگاه نمیتوان تمایز میان آنها را درک کرد.
ببر است» مصداقهای مشخصی دارد و تعیّن آن مصادیق، بیشتر از اینکه وابسته به مجموعهي خصوصیتهایی باشد که با آنها «ببر» تشخیص داده شده است، وابسته به خصوصیتهای به لحاظ علّی مهم [مشترک میان] نمونههایی خواهد بود که تاکنون تحت این نام طبقهبندی شدهاند.