چکیده:
پیوند میان «آزادی» و «رنج» به نحو شهودی روشن نیست؛ زیرا در نگاه اول «آزادی» ظاهراً فقط دربرگیرندة اشارات ضمنی مثبت بلاواسطه است اما آزادی روی تیرهای دارد که همراه با رنج وجودی است. آزادی از منظر انسان خالق از لحاظ روانی سرشار از اضطراب است از این جهت که ما به عمیقترین مفهوم، مسئول خودمان هستیم؛ نهتنها برای جهان درونی بلکه برای جهان بیرونی نیز مسئول هستیم. تکلیف هر فرد تألیف دنیا و انسانیت خویش است. انسان نمیتواند از این مسئولیت و از این آزادی اجتناب کند. مهمترین عامل رنجزا بودن آزادی در اندیشة یالوم نوع معرفتشناسی اگزیستانسیالیستی است که معتقد است انسان در این دنیا پرتاب شده است و برای ساخت خویش نه قانونی در اختیار دارد و نه مبدأ ماورایی وجود دارد تا او را راهنمایی دهد، اما در معرفتشناسی مولانا هم خدا وجود دارد هم قانون. در اینجا آنچه باعث رنجزا شدن آزادی است نحوة عملکردن به قانون است؛ مسئله این است که آیا انسان میتواند در جنگی بیپایان تکلیف الهی که همانا آفرینش انسانیت است موفق شود.
خلاصه ماشینی:
"مولانا با توجه به روحیة برخی از افرادی تنبل که دوست دارند مسئولیت را از دوش خود بردارند، استدلال میکند که این نوع افراد وقتی متوجه میشوند اختیار و آزادی مساوی با تکلیف است، دست به دامن جبر میشوند و معتقد میشوند انسان اصلا دارای اختیار نیست تا تکلیفی متوجهاش باشد (مولانا، 1363: دفتر اول، 1068).
جذب یک راهة الصراط المستقیم به ز دو راه تردد ای کریم زین دو ره گر چه همة مقصد تویی لیک خود جان کندن آمد این دویی زین دو ره گر چه بجز تو عزم نیست لیک هرگز رزم همچون بزم نیست در نبی بشنو بیانش از خدا آیت اشفقن ان یحملنها (مولانا، 1363: دفتر ششم، 201-207) آیا انسان میتواند بدون رنج، به گنجی همانند انسانیت دست یابد؟ تکلیف انسان در عالم رهایی از تعلقات و رسیدن به مقام فناست که یگانه راه آن استفاده از آزادی و بهکاربردن اختیار در مسیر آفرینش انسان است.
با وجود تمام مطالبی که مولانا در راستای واگذاری تدبیر امور به خداوند و استدلالهای پیرامون بیان میدارد، استدلال قویتری که برای خود و مخاطب عرضه میکند این است که تدبیر و حکم الهی باقی میماند اما تدبیر انسان خیر، و همین مسئله بهتنهایی میتواند دلیل واضحی باشد که انسان تدبیر و آزادی خود را رها کند و وارد حریم جبرآلود الهی و سرسپردگی کامل الوهی شود."