چکیده:
در نوشتار حاضر، ماهیت و فرایند ارسال کلام الهی به شخص نبی از دیدگاه ابن سینا و فخر رازی بررسی شده است. در بررسی از ناحیه آغاز و نیز انجام به مشترکات بسیاری در دو دیدگاه برمیخوریم. هر دو در این فرایند، نقش یک امر ماورایی را نادیده نگرفته و به قابلیت خاص نفس مخاطب اشاره داشتهاند و به قوه قدسی قائلاند و محل ادراک را قلب پیامبر که مرتبه بالای نفس ناطقه است میدانند، اما حقایق معقول وقتی به صورت الفاظ درمیآیند، با مرتبه پایین نفس، یعنی حواس قابل درک خواهند بود. درنتیجه میتوان گفت نقش ویژگیهای قوه عاقله و قوه متخیله نبی را نباید نادیده گرفت. از مطالب پیشگفته میتوان دو نتیجه مهم گرفت: نخست اینکه با توجه به بیان فخر رازی درباره قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی»، اشکال قول ابن سینا که طرح نفس فلکی موجد آن است، مطرح نخواهد شد و از اینرو، هم در مرحله کلیات و هم در جزئیات میتوان نفس نبی را مطرح کرد؛ دوم اینکه از مباحث فوق، کیفیت دخالت پیامبر در مسئله وحی روشن میشود.در نوشتار حاضر، ماهیت و فرایند ارسال کلام الهی به شخص نبی از دیدگاه ابن سینا و فخر رازی بررسی شده است. در بررسی از ناحیه آغاز و نیز انجام به مشترکات بسیاری در دو دیدگاه برمیخوریم. هر دو در این فرایند، نقش یک امر ماورایی را نادیده نگرفته و به قابلیت خاص نفس مخاطب اشاره داشتهاند و به قوه قدسی قائلاند و محل ادراک را قلب پیامبر که مرتبه بالای نفس ناطقه است میدانند، اما حقایق معقول وقتی به صورت الفاظ درمیآیند، با مرتبه پایین نفس، یعنی حواس قابل درک خواهند بود. درنتیجه میتوان گفت نقش ویژگیهای قوه عاقله و قوه متخیله نبی را نباید نادیده گرفت. از مطالب پیشگفته میتوان دو نتیجه مهم گرفت: نخست اینکه با توجه به بیان فخر رازی درباره قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی»، اشکال قول ابن سینا که طرح نفس فلکی موجد آن است، مطرح نخواهد شد و از اینرو، هم در مرحله کلیات و هم در جزئیات میتوان نفس نبی را مطرح کرد؛ دوم اینکه از مباحث فوق، کیفیت دخالت پیامبر در مسئله وحی روشن میشود.
خلاصه ماشینی:
از مطالب پیشگفته میتوان دو نتیجه مهم گرفت: نخست اینکه با توجه به بیان فخر رازی درباره قاعده «النفس فی وحدتها کل القوی»، اشکال قول ابن سینا که طرح نفس فلکی موجد آن است، مطرح نخواهد شد و از اینرو، هم در مرحله کلیات و هم در جزئیات میتوان نفس نبی را مطرح کرد؛ دوم اینکه از مباحث فوق، کیفیت دخالت پیامبر در مسئله وحی روشن میشود.
از نظر ابن سینا، انبیا بجز این مراتب از مرتبۀ دیگری به نام عقل قدسی برخوردارند، زیرا عقل نظری آنها به مقام قدسیت رسیده است؛ بدینمعنا که قوه حدس آنها چنان نیرومند شده که بدون تعلیم و تعلم و هیچگونه تلاشی، معرفت حاصل میکند و درواقع چنین شخصی دارای اتصال قوی به مبادی عالی و عقل فعال میباشد؛ بهگونهایکه تمام صوری که در عقل فعال موجود است در نفس او نیز نقش میبندد.
فخر نیز پیرو ابن سینا معتقد است که آنچه نفس پیامبر دریافت میکند، معانی معقول و مجرد است، ولی وقتی به قوه متخلیه تنزل میکند، بهصورت الفاظ و اصوات متمثل میشود و درنتیجه پیامبر آن را بهصورت کلام میشنود و بهصورت حروف مشاهده میکند (همو، 1995، ج 7: 499).