چکیده:
استدلالهای متفاوتی در دفاع از حق حیات جنین اقامه شده است که یکی از آنها استدلال بالقوگی جنین است. مخالفان سقطجنین مدعیاند بالقوگى جنین براى شخص شدن میتواند دلیلی قوی بر اعطای حقوق اخلاقى اساسى به آنان باشد؛ یعنى این واقعیت که جنین از لحظه لقاح شخص بالقوه است و اگر پرورش یابد و امکان رشد طبیعى برایش فراهم گردد، او مسلماً تبدیل به شخص خواهد شد، دستکم نوعى حق حیات به او میدهد. محافظهکاران داشتن بالقوگی را دلیلی کافی برای اسناد حق حیات به جنین میدانند و اینگونه استدلال میکنند که: 1. کشتن انسان بالقوه، نادرست است و 2. جنین انسانی انسان بالقوه است. بنابراین، کشتن جنین انسانی نادرست است. در مقابل برخی از فیلسوفان اخلاق از جمله خانم مری آن وارن که آثار ایشان مورد توجه بسیاری از فیلسوفان است، استدلال بالقوگی را برای دفاع از حق حیات جنین کارآمد نمیداند و آن را به دلایل مختلفی رد میکند. در این مقاله به بررسی و نقد دیدگاه وارن علیه استدلال از طریق بالقوگی بر نادرستی سقط جنین میپردازیم.
Various arguments have been presented in defense of the right to life of the fetus, one of which is the argument from potentiality. Abortion opponents claim that fetal potentiality can be a strong reason to grant them the basic moral rights. That is, fetuses are potential persons upon conception and, given the possibility of natural growth, they will certainly become persons. They have, thus, at least the right to life. Conservatives consider fetal potentiality as a sufficient reason for attributing to fetuses the right to life. They argue that (1) killing a potential human being is wrong, and (2) a fetus is a potential human being. Therefore, it is wrong to kill a fetus. In contrast, some philosophers, including Mary Anne Warren whose works have attracted attention from many philosophers, believe that the argument from potentiality is not efficient in defending the right to life of fetuses, and reject it for several reasons. In this article, we will study Warren's viewpoint on the argument from potentiality against abortion.
خلاصه ماشینی:
مخالفان سقط جنین مدعیاند بالقوگی جنین برای شخص شدن میتواند دلیلی قوی بر اعطای حقوق اخلاقی اساسی به آنان باشد؛ یعنی این واقعیت که جنین از لحظه لقاح شخص بالقوه است و اگر پرورش یابد و امکان رشد طبیعی برایش فراهم گردد، او مسلما تبدیل به شخص خواهد شد، دست کم نوعی حق حیات به او میدهد.
آنان استدلال میکنند که بالقوگی جنین برای شخص شدن میتواند دلیلی قوی بر اعطای حقوق اخلاقی اساسی از جمله حق حیات به آنان باشد، زیرا گرچه جنین از لحظه لقاح انسان یا شخص نیست ولی انسان یا شخص بالقوه است و اگر امکان رشد و پرورش طبیعی برایش فراهم گردد، مسلما تبدیل به انسان یا شخص خواهد شد.
در مقابل ، به اعتقاد موافقان گرچه ممکن است دانه بلوط ارزش والا و خاصی نداشته باشد و در نتیجه به لحاظ اخلاقی اهمیت چندانی برای آن قائل نشوند و حتی آن را سوزانده و نابود کنند، ولی برخی موجودات بالقوه ممکن است ارزشی همسان موجود بالفعلشان داشته باشند و ارزشمند تلقی شوند، زیرا استعداد و توانایی تبدیل شدن به موجودی ارزشمند را دارند.
حاصل آنکه اگر جنین به سبب بالقوگی اش حق حیات دارد و واجد حقوق اساسی اخلاقی است ، باید اسپرم و اوول بارور نشده به تنهایی، گامت ها، گربه ای که اگر سرم عقلانیت به او تزریق شود و همه موجوداتی که قوه انسان شدن را دارند، دارای ارزش و حق حیات باشند، حال آنکه در واقع چنین نیست .