چکیده:
نشانه- معناشناسی به استخراج نشانههایی میانجامد که نمایانگر کارکردهای گفتمانی است. درک معنا از خلال روساخت و رسیدن به ژرفساخت کلام، رابطة این نشانهها را با کارکردهای شناختی و حسی آشکار کرده و نوع نظام گفتمانی را نمایان میسازد. از میان کتابهای ارزشمند پارسی وقتی صحبت از مثنوی میشود و مولانای بلخی کلام به قصور میرسد و تحلیل به سکوت، تأمل در این نگارۀ بیبدیل و راستین از بزرگ عارف ادب پارسی، دلنواز اهل ادب و دلپسند دنیای معنی است. استخراج معانی برتر این رشته مروارید دریای معنا و ترکیب آن با ادبیات روز دنیا در سیطرۀ نظریههای نوین ادبی، میتواند هنرنماییهای مولانای بلخی را در تئوریهای ارائه شده توسط دانشمندان علم واژه شناسی به رخ بکشاند، این پژوهش با پاسخ به این پرسش که؛ نظامهای گفتمانی گرمسی در نینامه کدامند، به بررسی شگردهایی میپردازد که کارکردهای گفتمانی را حاصل میکند و با رویکردی توصیفی- تحلیلی تعامل میان نشانه و معناها را در «نی نامه» بررسی کردهاست و نشان میدهد که برای درک معنا باید نشانههایی را که از کارکردهای متفاوت شناختی و حسی درک میشوند، استخراج کرد و در رابطۀ تعاملی میان آنها به گفتمانهای حاصلشده پی برد.
خلاصه ماشینی:
پیشینۀ پژوهش: تا کنون در موضوعات نقد ادبی و جنبههای ادبیات داستانی و عرفانی پژوهشهایی بر روی مثنوی و نینامه انجام شده است که به جهت حجم کمی این پژوهش به ذکر نمونههایی از آنها بسنده میکنیم؛ مقالات: «بررسی عناصر زمینهگرا (حالی- مقالی) در گفتمان نینامه» از حجتیزاده و دیگران (1392)، در این جستار با تبیین و تحلیل پارهای ار عناصر زمینه گرای حاضر در گفتمان نینامه، از جمله ضمایر شخصی، اشاره و عناصر زمانی و طرح مسئلۀ قبض و بسط کلامی، نخست جایگاه و اهمیت گفتهپرداز را در این منظومه نشان دادهاست و سپس از طریق همین مؤلفهها، نیت گوینده را در سازکارهای خوانندگان شفافتر کردهاست؛ «نینامه؛ شرطنامۀ مولانا با مخاطبان» از کمپانیزارع (1389)، در این پژوهش نینامه به عنوان اصلی ترین بخش مثنوی مورد ارزیابی قرارگرفته است؛ «فنون قصهسرایی در مثنوی مولانا جلالالدین رومی: آشفتگی روایی یا توالی منطقی» از حمید و ترجمۀ حیاتی (1383)، در این پژوهش به جنبههای صوری فنون قصهسرایی مولانا جلال الدین رومیدر تـقریر مثنوی معنوی پرداخته شـدهاست؛ «مولانا و مینیمالیسم (بررسی داستانهای مینی مالیستی در دیوان کبیر)» از صادقینژاد (1389)، این مقاله میکوشد با ارائه و بررسی نمونههایی از داستانهای بسیار کوتاه در دیوان کبیر مولانا ویژگیهایی را که برای سبک مینیمالیسم برشمردهاندتبیین نماید؛ «مثنوی مولانا و مخاطب روایت» از توکلی (1384)، این جستار بر آنست که مطالعۀ روایت را از منظر راوی، روایت و مخاطب که همارز با مؤلف، متن و خوانندهاند و مطالعات ادبی را مـیسازند، از این جهات که کدام یـک از ایـن عناصر اصلیتر است و نسبت هر عنصر با دو دیگر چگونه است و در تکوین هر عنصر چه عواملی نقشآفرینند را در مثنوی مولانا بررسیکند؛ «مثنوی مولانا از شعر تا روایت» از توکلی (1388)، ؛ این نوشتار به تعامل و نسبت دو جانب شاعرانه و داستانی با یکدیگر در مثنوی توجه میکند؛ «گسترۀ رمز در مثنوی مولانا (یکی از عوامل مؤثر در رمزگشایی در مثنوی مولوی عشق است)» از ابراهیمی (1374)، در این پژوهش استادی و و چیرهدستی جلالالدین در ترسیم تصاویر منبعث از عشق سرکش در مقابل حقیقت با صور خیال و ایجاد رمزگونگی این اثر موررد بررسی قرار گرفتهاست؛ «بیان ناپذیری تجربههای عرفانی از نگاه مولوی» از رحیمیزنگنه (1393)، در این پژوهش به موانع چهارگانه یعنی موضوع، متکلم، کلام و مستمع از نگاه مولانا در مثنوی پرداختهشدهاست؛ اما پژوهشی با عنوان حاضر یافت نشد.