چکیده:
تقیّه که به معنای در امان قرار دادن خویشتن به وسیله موافق نشان دادن خود با اهل خلاف می باشد، برخلاف نفاق که به منظور جلب منفعت، تظاهر به همانندی با دیگران می شود برای حفظ دین انجام می گیرد، به گونه ای که گاهی شخص در اثر اکراه، عمل به تقیّه می کند و گاهی برای حفظ حتّی امّت اسلامی؛ در حالی که در همه مذاهب اسلامی به مشروعیّت تقیّه تصریح شده است. بزرگان فقه مذاهب اربعه اهل سنّت، مشروعیّت آن را مسلّم تلقّی کرده اند تا جایی که حتّی تقیّه مسلمان نسبت به مسلمان دیگر تجویز شده است. نمونه هایی از تقیّه صحابه در آثار فقهی، حدیثی و تفسیری صاحبنظران در مذاهب اسلامی ارائه شده است؛ البته در مذاهب اربعه اهل سنّت، تحمّل اکراه و صبر بر جفاء و قتل ظالمانه را از تقیّه کردن افضل دانسته اند که در فقه امامیّه نیز به افضلیّت فی الجمله تصریح گردیده است؛ ولی در بعضی موارد، تقیّه را واجب و در بعضی موارد تقیّه را حرام دانسته اند به ویژه در مواردی که اساس اسلام در خطر قرار گیرد، تصریح به حرمت تقیّه شده است؛ لذا اختلاف مذاهب فقهی امامیّه و اهل سنّت در فروعات احکام تقیّه است اما نسبت به مشروعیّت اصل تقیّه، اتفاق نظر دارند.
In Islam, Taqiya or Taqiyya (Arabic: taqiyyah, literally "prudence, fear")is a precautionary dissimulation or denial of religious belief and practice in the face of Opponents persecution.on the contrary of hypocrisy which, in order to gain profit, pretends to be similar to others, in order to preserve religion.so that sometimes it reluctantly performs the taqiyyah, and sometimes do it to preserve the Islamic Ummah; While in all Islamic religions have stipulated to the legitimacy of taqiyya.The elders of the Sunni jurisprudence have considered its legitimacy to be valid, to the extent that even the Taqiyya of a Muslim to another Muslim has been prescribed There are examples of the Companions’ Taqiyya in jurisprudential, hadith, and interpretative works of Islamic scholars; of course,the Sunni religious knows pre-eminent the tolerateing reluctance and patience to persecute and execute cruel killings in comparison to taqiyya In particular, it has been stated, but in some cases, it is obligatory on taqiyya and in some cases it is forbidden on taqiyya, especially in cases where the basis of Islam is at stake, it has been forbidden. Therefore, the difference between the jurisprudential religions of the Imamiyyah and the Sunnis is in Subsidiary Affairs but they agree on the Tqiyya as a principle.
خلاصه ماشینی:
آن چه از اين تعاريف اصطلاحي تقيه استفاده مي شود اين است که تقيه اصطلاحي، به همان معناي لغوي استعمال شده است که در واقع ، محفوظ ماندن از ضرر ها و آسيب ها است ، با اين تفاوت که معناي لغوي، محفوظ ماندن از مطلق آسيب ها مي باشد اما در تفسير اصطلاحي از آسيب خاص منظور است و آن اين که تعصب هاي اعتقادي موجب مي شود که با هر شخصي که تفاوت و اختلاف در فهم و درک اعتقادات دارد و تصورش به اين است که تنها عقيده خودش درست است و اعتقاد ديگران بر خطا مي باشد بايد برخورد شود و مخالف اعتقادي را از ميان برداشت و مخالف اعتقادي را نابود کرد؛ آن چه که از قرآن فهميده مي شود (آل عمران : ٢٨)؛ اين شيوه و منش مشرکين بوده است که نسبت به عمار بن ياسر انجام داده اند و اسلام اصلا روش و منش مشرکين را نمي پسندد و به نابود کردن مخالفان عقيده و ايمان ، توصيه ننموده است ؛ بلکه آن چه در جهاد اسلامي مطرح گرديده در واقع ، دعوت به اسلام است (علامه حلي، ١٤١٩: ٤٤/٩؛ علامه حلي، ١٣٦٣: ٣٥٤/١؛ کرکي، ١٤٠٨: ٣٨١/٣، طباطبائي: ١٤١٩: ٦٠/٨، ابن عابدين ، ١٤١٩: ١٥٨/٦، المرغيناني، ١٤٢٩: ١٩٧/٤) حتي امام شافعي گفته اند: اگر بدون دعوت به اسلام ، مبادرت به قتل کافر کرده باشند ضامن خون او هستند، زيرا کشتن او حرام است و او محقون الدم مي باشد (علامه حلي، ١٤١٩: ٤٤/٩)؛ بنابراين يک مسلمان به صرف عقيده براي ديگران تهديد نيست و درصدد نابود کردن مخالفان عقيدتي خودش نيست ، اما مشرکين با نابود کردن مخالفان عقيدتي خودشان ، از مخالفان خودشان انتقام مي گيرند؛ در چنين صورتي ضرورت دارد که فرد خودش را از آزار و آسيب آنها در امان قرار دهد؛ يعني به گونه اي رفتار نمايد و عمل کند که آنها متوجه نشوند که او عقيده اي مخالف با آنها دارد.