خلاصه ماشینی:
"هر چند،بعضی از دوستداران قدری باسوادتر و منصفتر او،طوعا او کرها،به بخشی از این ضعف و ناتوانی وی، اشاره کردهاند: مجتبی مینوی،دوست قدیمی هدایت و از اعضای گروه ربعه،که در هنگام سکونت در انگلیس و قلمزنی برای بخش فارسی رادیو بیبیسی،از اولین کسانی بود که با استفاده از این تربیون مؤثر بر قشرهای غربزده و خود کمبین داخلی،توانست یک شبه،هدایت را بر سر زبان مردم حتی کوچه و بازار ایران بیندازد و او را به چهرهای جهانی بدل کند،سه ضعف مشخص نثر هدایت را چنین برشمرده است: «الف)در نثر هدایت،شیوه گفتگوهای طبقههای متفاوت مردم،باهم مخلوط شده است.
»(ص 57) «سوزن[سوزنی]»(ص 58) «در را که باز میکنند عمویم از اتاق بیرون میاید [1]-ولی صورتش پیر و شکسته و موهای سرش [؟]از شدت بیم و هراس[ا]،صدای لغزش و سوت مار خشمگین که چشمهای گرد شرربار و دندانهای زهرآگین داشت و بدنش مرکب بوده از یک گردن دراز که منتهی به یک برجستگی شبیه به قاشق و سر کوچک میشده،از شدت وحشت[2]عمویم با موهای سفید از تاق خارج میشد-»(ص 60-61) این عبارت،بهراستی از شاهکارهای نثر معاصر فارسی است؟نویسنده انگار جدا از آنکه بعد حتی یک بار هم عبارتش را مرور نکرده تا اصلاح کند،در همان بار اول نوشتن نیز گویا در حال طبیعی نبوده است.
»(ص 71) «به نظرم میآمد که تا این[:آن]موقع خودم را نشناخته بودم و دنیا[به خلاف]آن طوری که تاکنون [:آن زمان]تصور میکردم مفهوم و قوه خود را از دست داده بود و به جایش[به جای چه؟]تاریکی شب فرمانروایی داشت-»(ص 72)(پیدا کنید رابطه«دنیا» و«تاریکی شب»را در این عبارت!) «یک توده در حال فسخ[؟]و تجزیه بودم."