چکیده:
هدف این پژوهش بررسی رابطۀ دینداری و الگوی مصرف میان پیروان سه دین اسلام، مسیحیت و زرتشتی است. جامعه آماری تحقیق شامل مسلمانان، مسیحیان و زرتشتیان ساکن اصفهان و کرمان است که با استفاده از نمونهگیری گلولهبرفی، از هر دین شصت نفر (مجموعاً 180 نفر) به عنوان نمونههای تحقیق انتخاب شدند. این پژوهش از بُعد هدف کاربردی، و روش به کار گرفتهشده در آن توصیفیهمبستگی است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه بود که پس از تأیید اعتبار و اجرای آزمایشی، به منظور اطمینان از پایایی آن بر روی نمونههای تحقیق اجرا شد. برای تجزیه و تحلیل دادهها از نرمافزار smartPLS کمک گرفته شد. با توجه به ضرایب معناداری t مشخص شد که در جامعه مسلمانان، دینداری رابطۀ معنادار معکوسی با متغیر فرهنگپذیری دارد، ولی در جامعۀ مسیحیت و زرتشتی این رابطه به دلیل پایینبودن مقدار ضریب t رد شد و در بقیه نمونهها با توجه به بالاتربودن مقدار ضریب t از 96/1 تمامی فرضیات تحقیق تأیید شد. نتیجهگیری کلی نشان داد که بین مسلمانان میان دینداری و الگوی مصرف رابطۀ معکوس وجود دارد و بین دینداری و الگوی مصرف در میان زرتشتیان و مسیحیان رابطه معناداری وجود ندارد.
The purpose of this study is to investigate the relationship between religiosity and consumption patterns among followers of the three religions of Islam, Christianity and Zoroastrianism. The statistical population of the study includes Muslims, Christians and Zoroastrians living in Isfahan and Kerman. Using snowball sampling, sixty people (180 in total) from each religion were selected as the research sample. This is an applied research with descriptive-correlation method. The data collection tool is a questionnaire that after validation and experimental implementation was performed on the research samples to ensure its reliability. SmartPLS software was used to analyze the data. According to the significance coefficients of "T", it was found that in the Muslim community, religiosity has a significant inverse relationship with the variable of cultural acceptability, but in Christian and Zoroastrian society this relationship was rejected due to low t-value and in other samples due to higher t-value of 1.96, all research hypotheses were confirmed. The general conclusion showed that there is an inverse relationship between religiosity and consumption pattern among Muslims and there is no significant relationship between religiosity and consumption pattern among Zoroastrians and Christians.
خلاصه ماشینی:
پـژوهش حاضـر بـه دنبال پاسخ به این پرسش اساسی است که : چگونه دینداری به فرهنگ پذیری و سرانجام به الگوی مصرف پیوند میخـورد؟ و رابطـۀ بـین دینـداری و الگـوی مصـرف در بـین مسلمانان و زرتشتیان و مسیحیان چگونه است ؟ ١.
طبق نتایج به دست آمده از ضریب مسیر و آماره t و مقدار سطح معناداری که در اشکال ۲ تا ۴ نشان داده شده است : فرضیه اول : بین دینداری ادیان (به ترتیب مسـلمانان ، مسـیحیان و زرتشـتیان ) بـا فرهنگ پذیری آنها رابطه معناداری وجـود دارد.
با توجه بـه ضریب مثبت (۰/۰۱۸) این مسیر میتوان گفت رابطه مستقیم اسـت ؛ و متغیـر دینـداری زرتشتیان در سطح اطمینان ۹۵ درصد، بر متغیر فرهنـگ پـذیری تـأثیر معنـاداری نـدارد (=t).
با توجه به ضریب مثبت (۰/۲۸۹) این مسیر مـی تـوان گفـت رابطه مستقیم است ؛ و متغیر فرهنگ پذیری زرتشتیان در سطح اطمینـان ۹۵ درصـد، بـر متغیر الگوی مصرف غـذای مسـلمانان تـأثیر معنـاداری دارد (=t).
با توجه به ضریب مثبت (۰/۵۵) این مسیر مـیتـوان گفـت رابطـه مسـتقیم است ؛ و متغیر فرهنگ پذیری زرتشتیان در سطح اطمینان ۹۵ درصـد، بـر متغیـر الگـوی مصرف لوازم الکترونیک تأثیر معناداری دارد (=t).
با توجه به ضریب مثبت (۰/۴۹۶) این مسـیر مـیتـوان گفت رابطه مستقیم است ؛ و متغیر فرهنگ پذیری زرتشتیان در سطح اطمینان ۹۵ درصد، بر متغیر الگوی مصرف تکنولوژی تأثیر معناداری دارد (=t).
با توجه به ضـریب مثبـت (۰/۲۴۵) ایـن مسـیر میتوان گفت رابطه مستقیم است ؛ و متغیر فرهنگ پذیری زرتشتیان در سطح اطمینان ۹۵ درصد، بر متغیر الگوی مصرف لوازم لوکس تأثیر معناداری دارد (=t).