چکیده:
مجازات واکنشی اجتماعی در قبال پدیدۀ مجرمانه است و این واکنش، در راستای تحقق اهداف مجازاتها صورت میگیرد. مجازاتهای بدنی به عنوان یکی از اقسام مجازاتها، با هدف حداکثرسازی بازدارندگی و سلب امکان تکرار جرم اجرا میگردد و شدت ملموس و غیرقابل انکار این نوع مجازاتها باعث تمایز آنها از دیگر مجازاتهای قانونی شده است. لمس عینی و شخصی رنج جسمی و آلام روحی ناشی از مجازاتهای بدنی برای هر یک از افراد انسانی موجب میگردد که این نوع از مجازات نسبت به سایر مجازاتها در جامعه ارعاب بیشتری ایجاد مینماید. با گسترش انسانمحوری در جوامع بشری، انتقاداتی نسبت به این تهاجم و ارعاب ملموس و شدید نسبت به جسم انسان به عنوان جزء جدانشدنی هویت وی ایجاد شده و نسبت به کارایی و موفقیت این نوع از مجازات جهت نیل به اهداف پیش بینی شده تشکیک شده است. این تشکیک همراه با نفی وجود مبنا و معیار مشخص برای اعمال مجازاتهای بدنی همراه شده و این امر دقت بیشتر قانونگذار در اجرای صحیح این گونه مجازاتها را لازم میدارد. در این مقاله سعی شده است تا مبانی مجازاتهای بدنی از منظر قواعد فقهی مورد بررسی قرار گرفته و با روشی تحلیلی نسبت به توجیه این مبانی از منظر حقوقی اقدام شود.
Punishment is a social reaction against the criminal phenomenon. This reaction can make the goals of punishment. Corporal punishments, as a kind of it, execute to maximize the deterrence and elimination of crime committing and repeating of crime. Tangible and undeniable violence of these punishments make them different through other kinds. This corporal violence cause a bit more intimidation by the society. The extension of Humanism creates some critiques about the violence and fear of these corporal punishments. Some critics claim that these kind of punishments cannot achieve the goals of justice system. These critics express that there is no appropriate basis supporting these kind of punishments. Therefore, it is so important to find the foundations and basis of these punishments and this essay is on to it.
خلاصه ماشینی:
بنابراین فلسفه فـقه ، قوانین کلی حاکم بر آن را بررسی میکند و پرسش هایی همچون پرسش های برون فقهی زیر در این علم مطرح می گردد؛ ـ آیا فقه ، تنها به رفتارهای ظاهری انسان ، مربوط است یـا به گونه های ظاهری و باطنی، هر دو؟ ـ آیا جایگاه فقه ، تنها بیان احـکام اسـت یا با گردآوری آنها در یک زنجیره به هم پیوسته و ارائه نظریه ، نظام اقتصادی، اجتماعی و تربیتی قابل استخراج است ؟ - آیا امکان جست و جوی اهداف شریعت اسلام در میان متون فقهی وجود دارد؟ پیـداست کـه در فلسفه حقوق که ردیابی مبنای مجازات نیز جزئی از آن به شمار میرود بـا پرسـش هایی از ایـن دست روبه رو خواهیم بود: پایان راه حقوق کجاست ؟ اگر این سرانجام ، ارائه الزامات حقوقی میباشد، خاستگاه آن ها چیست ؟ اندیشه های حـقوقی بـر چـه پیوندهای منطقی استوار هستند؟ اینک پس از آشنایی با رویکرد موجود در فلسفه مضاف ، فلسفه مجازات مفهوم روشـن تری مـییابد؛ چرایی کیفر یا دلیل حقانیت و مشروعیت آن ، خاستگاه کیفر، چگونگی اختیارات مجری مقررات کیفری و انـدازه و مـعیار آن .