چکیده:
تبیین و تحلیل روان گرایانه (کاوش در لایه های پنهان روان ناخود آگاه) از ریشه های تاریخی و ماهیت دین ، از سوی فروید (1856-1939م) روانکاو اتریشی، هنوز هم در شمار معروف ترین نظریه های متداول در حوزه "روان شناسی دین" در عالم معاصر است.وی که هرگز نتوانست از یکطرف با وجه ربانی خداگونه گی انسان از در آشتی بر آید و از سوی دیگر با کشش مفرطش به روان تحلیلگری صرف ( به ویژه هیپنوتیزم و پالایش روانی) که تا آخر عمر شیوه ای مستمر در کارهای علمی اش بود ، سرانجام به این عقیده کشانیده گردید که اساسا تمایل به دین توهمی بیش در راه تحقق آرزوهای بشر، نمی باشد. از اساسی ترین عوامل تاثیرگذار بر مبانی بنیادین اندیشه اش در رمز گشایی از راز تمایل بشر به این مهم، عبارتند از اموری همچون غلبه فکر فلسفی رایج در قرن نوزدهم که همانا علم زدگی افراطی متاثر از دیدگاه اثبات گرایی (پوزیتیویسم) که در"آینده یک پندار" او، صورت بندی این نگاره در آمیزه ای از اثبات گرایی ،علم گرایی افراطی و الحاد قابل رصد است . فلسفه بدبینانه و سلطه نفسانیات و هیجانات بر انسان شوپنهاور به همراه مناد شناسی لایب نیتس که در آن منادها تنها مرکز و مبنای فعالیت و انرژی به شمار می آیند ،زیر ساخت های بنیادین دیگر اندیشه وی هستند. تاثیر پذیری عمیق از اصل حتمیت (دترمینیسم)که بر جبر علی و معلولی تاکید و هیچ راهی را برای اراه آزاد باقی نمی گذارد همچنین اندیشه های داروین که بر بسیاری از پیش فرض های اساسی روان تحلیل گری وی نظیر مفهوم رشد، فرایند تغییر ، مفاهیم تثبیت و بازگشت بخصوص تفکر تکاملی اش نقش آفرینی داشته اند ، دیگر موارد مورد اشاره می باشد. با رویکردی تحلیلی – انتقادی و با استناد بر اموری همچون فقدان مماثلت و تشابه میان گروه های شاهدی که مبتلا به اختلالات روانی بودند با گروه بی شمار دینداران، مشاهدات محدود و تسری نتایج به کلیه انسان ها، عدم پاسخگویی روشن به موارد نقضی ایراد شده ، تمسک به پیش فرض هایی که در روند علوم تجربی، وجاهت علمی خودشان را از دست دادند ، اتخاذ رویکرد کاملا مادی به جهان هستی به جای عقل گرایی فلسفی ، موجب گشتند تا این خامه در صدد اثبات عدم جامعیت و فقدان مانع از غیریت نظریه روانکاوانه وی در ترسیم رمز گشایی علت و ماهیت گرایش انسان ها به دین در طول حیات بر این کره خاکی بر آید .
خلاصه ماشینی:
اين خامه ، ضمن ارائۀ اساسيترين عوامل تاثيرگذار بـر شـکل گيري انديشـۀ وي در رمزگشايي از راز تمايل بشر به اين مهم ، با رويکردي تحليليـانتقادي و با استناد بـر اموري هم چون فقدان مماثلت و تشابه ميان گروه هـاي شـاهد مبـتلا بـه اخـتلالات رواني با گروه بيشمار دين داران ، مشاهدات محدود و تسري نتايج به همۀ انسـان ها، عدم پاسخ گويي روشن به موارد نقضي ايرادشده ، تمسک به پيش فرض هايي کـه در روند علوم تجربي، وجاهت علمي خودشـان را از دسـت داده انـد، اتخـاذ رويکـرد کاملا مادي به جهان هستي به جاي عقل گرايي فلسفي، درصدد اثبات عدم جامعيـت و فقدان مانع از غيريت نظريۀ روان کاوانۀ وي در ترسيم رمزگشايي علـت و ماهيـت گرايش انسان ها به دين در طول حيات بر اين کره خاکي است .
عوامل تأثيرگذار بر شکل گيري انديشـۀ وي در رمزگشـايي از راز تمايـل بشـر بـه ديـن ، عبارتند از: الف ) غلبۀ فکر فلسفي رايج در قرن نوزدهم که همانا علم زدگي افراطي متـأثر از ديـدگاه اثبات گرايي (پوزيتيويسم ) که در آينده يک پندار او، صورت بندي ايـن نگـاره در آميـزه اي از اثبات گرايي، علم گرايي افراطي و الحاد، قابل رصد است ؛ ب ) فلســفۀ بدبينانــه شــوپنهاور و ســلطۀ نفســانيات و هيجانــات بــر انســان بــه هم راه مونادشناسي لايب نيتس که در آن مونادهـا، تنهـا مرکـز و مبنـاي فعاليـت و انـرژي به شـمار ميآيند؛ ج ) تأثيرپذيري عميق از اصل حتميت (دترمينيسم ) کـه بـر جبـر علـي و معلـولي تأکيـد ميکند و هيچ راهي براي ارادة آزاد باقي نميگذارد؛ د) انديشه هاي داروين نظير مفهـوم رشـد، فرآينـد تغييـر، مفـاهيم تثبيـت و بازگشـت و به ويژه ، تفکر تکـاملي نيـز بـر بسـياري از پيش فرض هـاي اساسـي روان تحليـل گري فرويـد نقش آفريني داشته اند.