چکیده:
چگونگی و روش بهکارگیری منابع معرفتی به تناسب علوم مختلف، نقش مهمی در اعتبار و گسترۀ آن دانش دارد. صدرالمتألهین و علامه طباطبایی علی رغم استفاده از مقدمات بدیهی و روش برهانی برای اثبات گزارههای فلسفی، از دیگر منابع معرفتی نیز بهره میبرند؛ اما در نحوۀ استفاده از این منابع یکسان نیستند. پژوهش حاضر با روش تحلیلی- توصیفی در صدد مقایسۀ روش بهکارگیری «منابع معرفتی غیر همگانی» نزد ملاصدرا و علامه طباطبایی است و به این پرسش پاسخ میدهد که دو فیلسوف در نحوۀ بهکارگیری منابع مذکور چه اشتراکات و افتراقاتی با یکدیگر دارند؟ رهیافت حاصل از پژوهش نشان میدهد دو اندیشمند در بهرهگیری از منابع معرفتی غیر همگانی جهت مسئلهسازی، روشنسازی مسئله و کشف حد وسط برهان، با یکدیگر اشتراک دارند؛ اما از این منابع در جایگاه مقدمات برهان و تأیید استدلال به نحو یکسان استفاده نمیکنند. ملاصدرا در هر دو مقام، از منابع و ابزارهای وحیانی و شهودی بهره میبرد؛ اما علامه طباطبایی نهتنها در مقدمات بلکه جهت تأیید براهین فلسفی نیز از این منابع استفاده نمیکند. به این وسیله علاوه بر پرهیز از تفسیر به رأیِ وحی، نظامی ریاضیوار با قابلیت دستیابی به یقین منطقی ارائه میدهد.
Method and style of using epistemological resources in each sciences has an important role in the validity and territory of that knowledge. Sadr al-Muta'allehin and Allameh Tabatabaee, despite using axiomatic premise and argumentative method to prove philosophical propositions, also use other epistemological sources, but they are not the same in the way of using them. The present study uses a descriptive-analytical method to compare the method of Mulla Sadra and Allameh Tabatabaee in using "non-public epistemological sources" and answers the question that what commonalities and differences do the two philosophers have in the way of using the mentioned sources? The research approach shows that Mulla Sadra and Allameh Tabatabaee share in using non-public sources of knowledge to problem making, clarify the problem, and discover the middle term of the argument, But they are not the same in using these sources as the premises of the argument and argument confirmation. Mulla Sadra uses revelatory and intuitive sources and tools in these two positions, while Allameh Tabatabaee does not use these sources not only in the preliminaries but also in the confirmation of philosophical arguments. In this way, in addition to avoiding interpretation by the verdict of revelation, he offers a mathematical system capable of achieving logical certainty.
خلاصه ماشینی:
با توجه به تنوع منابع و ابزارهاي معرفت ، اين پرسش وجود دارد که آيا ميتـوان عـلاوه بـر ابـزار عقل و حواس باطني، از ديگر ابزارها و منابع که خاصيت اقناع همگاني و بين الأذهاني ندارنـد، نيـز ٦ در فلسفه استفاده کرد و بدين وسيله به معارف گسترده تري دست يافت و بر غناي فلسفه افزود؟ اگـر پاسخ مثبت است ، روش صدرالمتألهين و علامه طباطبايي در اسـتفاده از ايـن منـابع چيسـت و چـه شباهت ها و تفاوت هايي دارد؟ آيا روش ايشان ميتواند آزادانديشي و سياق عقلاني و منطقي فلسفه را حفظ کند؟ بنابراين مسئلۀ پژوهش حاضر، مقايسۀ روش و نحـؤە کاربسـت منـابع معرفتـي غيـر همگاني (منابعي که خاصيت اقناع همگاني ندارند)، در براهين فلسفي نزد صـدرالمتألهين و علامـه طباطبـايي است .
بايـد ديـد صدرالمتألهين و علامه طباطبايي در کاربسـت شـهودات و منـابع وحيـاني در مقـدمات برهـان و در جايگاه تأييد براهين چگونه عمل کرده اند؛ به عبارتي آيا تنها از گزاره هايي که بداهت همگاني دارند، به عنوان مقدمه و حد وسط استدلال بهره برده اند يا علي رغم ضرورت استفاده از مبادي بـديهي در مقـدمات بـراهين فلسـفي (عبوديـت ، ۱۳۸۲، ص ۳۰)، شـهودات قلبـي و ادلـۀ نقلـي را نيـز مقدمـۀ استدلال هاي فلسفي خويش قرار ميدهند؟ آيا از منابع مذکور بـه عنـوان شـاهد و در جهـت تأييـد ١٤ براهين خود نيز استفاده ميکنند يا خير؟ الف ) کاربست «منابع معرفتي غير همگاني» در مقدمات و تأييد برهان نزد ملاصدرا بيان شد استفاده از منابع متعدد تا جايي که خاصيت بين الأذهاني آن حفظ شود، ميتواند تـأثير بسزايي در غناي دانش فلسفي ايفا کند.