چکیده:
قصّههای شبانی بهعنوان یکی از مهمترین متون شفاهی حامل ویژگیهای درونمتنی و برونمتنی مربوط به بافت موقعیتی پیدایش متن هستند. قصّههای شبانی کردی عرصۀ جدال تقابلهای دوگانهای است که تفسیر آن در دو سطح زبانی و روایی، سویههایی از پیکرۀ ساختاری و معنایی متن را آشکار خواهد کرد. پژوهش حاضر کوشیده است با رویکردی نشانهشناختی، دوگانههای تقابلی را در دو سطح روایی و زبانی، در قصّههای شبانی کردی مطالعه کند. بدین منظور، از آرای زبانشناسان و نشانهشناسان فرهنگی بهره برده و در زمینۀ روایت نیز به سخنان برخی از ساختارگرایان استناد کرده است. نتایج تحقیق نشان میدهد در قصّههای شبانی کردی، قهرمان جستوجوگر درپی یافتن ابژۀ ارزشی و دستیابی به جهان مطلوب، برخی از تقابلها و معنابنهای سلبی را به ستیز فرامیخواند و از آن عبور میکند. در این فرایند دستیابی به امر مطلوب، قهرمان بهعنوان فاعل شناسا و خودِ متعلّق به فرهنگ، با زیستبومِ «دیگری» و «غیر» تعامل برقرار میکند و در فرایندی «غیریتزدایی» یا «ستیز با دیگری»، به امر مطلوب دست مییابد و در نهایت، با طرد جهان بیگانه و دیگریِ نامطلوب، به درون فرهنگ خود بازمیگردد و وضعیت نامتعادل قصّه نیز به تعادل ختم میشود.
Pastoral tales, as one of the most important type of oral texts, have intra-textual and extra-textual features related to the situational context of the text. Kurdish pastoral are an arena of confrontation for binary opposition the interpretation of which, at both linguistic and narrative levels, will reveal aspects of structural and semantic structure of the text. The present study has tried to study binary oppositions in Kurdish pastoral tales at both narrative and linguistic levels from a semiotic approach. To this end, ideas from linguists and cultural semioticians as well as structuralists’ views in the field of narration have been employed. The results of the research show that, in Kurdish pastoral tales, the hero on quest challenges oppositions and negative semantemes in order to reach the valuable object and the desired world. In this procedure, the hero considered as a cognitive agent and the self belonging to a culture, interacts with the ecosystem of "other" and "another." The hero then achieves the desired result in a process of “removing alterity” or ”fighting against the other” Eventually, by rejecting the alien world and the undesirable other, he returns to his culture and the world in which peace and balance is restored.
خلاصه ماشینی:
در اين فرايند دستيابي به امر مطلوب ، قهرمان به عنوان فاعل شناسا و خود متعلق به فرهنگ ، با زيست بوم «ديگري» و «غير» تعامل برقرار ميکند و در فرايندي «غيريت زدايي» يا «ستيز با ديگري»، به امر مطلوب دست مييابد و در نهايت ، با طرد جهان بيگانه و ديگري نامطلوب ، به درون فرهنگ خود بازميگردد و وضعيت نامتعادل قصه نيز به تعادل ختم ميشود.
«تصاوير و ويژگيهاي سبکي ادب شباني به راحتي بر روي مناظر غيراروپايي و همچنين نظام هاي ارزشياي که به نظر ميرسد در تضاد مستقيم با آن باشد، قابل تعميم نيست » (١٠٠ :٢٠١٥ ,Huggan and Tiffin)؛ اما هر قصه اي متعلق به هر ملت يا سرزميني، حامل پاره اي از عناصر درون متني و برون متني فرهنگ متعلق به راويان و خالقان قصه است .
ملک احمد ميگويد: مادر جان ، من به آساني اين کار را انجام ميدهم و چهل دختر پادشاه را براي خود و سيونه برادرم عقد ميکنم .
در قصۀ شمارة ١، قهرمان قصه (ملک احمد) به قصد انجام کار دشوار (به عقد درآوردن چهل دختر پادشاه مغرب زمين ) با فرهنگ پادشاه مغرب زمين به عنوان بيش فرهنگ و با زيست جهان ديو به عنوان فرهنگ بيگانه (نافرهنگ ) تعامل برقرار ميکند.
تقابل جنسيتي ميان زن و مرد نيز در همان وضعيت اوليۀ قصه نشان داده شده است : «پادشاه مشرق زمين چهل پسر داشت و پادشاه مغرب زمين چهل دختر.
در قصه هاي ١، ٢ و ٤ اين ساختار حاکم است ؛ اما در قصۀ سوم (هفت برادر)، هيچ نوع تعاملي با جهان بيگانه برقرار نميشود و قهرمان به ستيز با ديگري و نافرهنگ (ديو) برميخيزد.