چکیده:
پس از معاهدۀ لوزان (١٩٢٣)، زمینۀ الحاق ولایت موصل -کردستان جنوبی- به کشور تازهتأسیس عراق فراهم شد که از نظر زبانی و فرهنگی متفاوت با عراق عربی بود. ملک فیصل اول، در راستای بنیان دولت-ملتی یکپارچه بر مبنای هویت عربی، ملتسازی را در اولویت سلطنت نوبنیان خود قرار داد. پژوهش پیشِرو درصدد است با رویکردی توصیفی-تحلیلی، سازوکارهای سیاست ملک فیصل را در کردستان سالهای 1٩٢١-١٩٣٣ و نیز واکنش نخبگان کُرد را به این سیاست بررسی کند. یافتههای پژوهش بیانگر این واقعیت است که پادشاه عراق در راستای ملتسازی و به عبارتی تحمیل هویت برساختۀ عراقی، سیاست یکسانسازی را در کردستان، بهعنوان اولویت خود تعریف کرد که البته مواجه با مقاومت نسل جدید نخبگان کُرد شد. بهرغم نشان دادن وضعیت مطلوب کُردها در دوران ملک فیصل، این پژوهش با تکیه بر منابع دستاول و مغفولمانده از جمله روزنامههای کُردی، بر آن است تا نشان دهد مقاومت و تنوع راهکارهای مقاومتی نخبگان کُرد در این دوره، بیانگر شدت عمل سیاست یکسانسازی ملک فیصل در کردستان بوده است.
The Treaty of Lausanne in 1923 facilitated the annexation of the Province of Mosul (Southern Kurdistan) to the newly established country of Iraq, despite its linguistic and cultural differences from the Arab dominated Iraq. To establish a ‘unified’ nation-state based on Arabic identity, King Faisal the first made nation-making the priority of his kingdom. This research examines King Faisal’s policies in Kurdistan between 1921 to 1933 and Kurdish elite’s resistance against his policies. The article illustrates King Faisal adopted assimilation policies and forced Iraqi identity to achieve his nation-building, but his policies were met with resistance by the Kurdish elites. Relying on primary and neglected sources including early Kurdish periodicals, this research demonstrates that despite the depiction of the situation of Kurds under King Faisal as favourable, the Kurdish elites’ resistance and their strategies shows the severity of King Faisal’s assimilation policy in Kurdistan.
خلاصه ماشینی:
1. Shlomo Sand با اين توصيف ، مي توان اذعان کرد که پيشينۀ ملي گرايي وي ، فارغ از اينکه به تأثيرات آموزه هاي تجدد و تحرکات انگليسي ها در جريان خيزش اعراب عليه عثماني در سال ١٩١٦ برمي گردد، انديشۀ روشنفکران و نخبگان ملي گراي عرب و نيز ناهمگوني قومي کشور نوبنيان عراق و خاصه ويژگي هاي متفاوت ولايت موصل ، در ملي گرايي ملک فيصل تأثيرات قابل اعتنايي داشت که وي را به اجراي سياست يکسان سازي در راستاي تشکيل ملت -دولت عراق عربي سوق داد.
» (الدرة ، ١٩٦٦: ٤٧) به اين ترتيب ، کردستان به کشور نوبنيان عراق الحاق شد و براي ساکت کردن کردها، به آن ها قول داده شد که خواست تأسيس دولت کردستان و نيز حق انتخاب نوع حکومت آن ها به رسميت شناخته مي شود؛ اما ملک فيصل برخلاف تعهداتش ، سعي کرد به کمک ملي گرايان عرب که از سوريه با خود آورده بود، به تدريج کردها و ديگر گروهاي قومي را در چارچوب ملت برساختۀ عراق ادغام کند.
با اين توصيف ، سياست يکسان سازي براي ادغام کردها در کشور تازه تأسيس عراق به منظور ايجاد کشوري يکپارچه با هويت عربي يکي از اولويت هاي اصلي ملک فيصل ، نخستين پادشاه کشور نوبنيان عراق بود که با واکنش و مقاومت نخبگان کرد مواجه شد.