چکیده:
تبیین ماهیت پدیدههای ذهنی، بهویژه آگاهی، از مهمترین مسائل فلسفه ذهن و انسانشناسی معاصر است. فیلسوفان غربی و اسلامی همواره به تبیین این مسئله میپرداختهاند، ولی باتوجهبه پیشرفتهای جدید در «علومشناختی»، از جمله علوم مربوط به عصبشناسی و هوش مصنوعی، تحلیل آگاهی اختلاف نظرهای متنوعی را به دنبال داشته است. سرل یکی از فیلسوفان تحلیلی معاصر است که در فلسفه ذهن خویش طرحی، به اعتقاد خودش نوین، برای حل مسئلة آگاهی و نسبت آن با مغز و سلولهای عصبی ارائه کرده است. بر اساس دیدگاه وی که هم به دنبال نفی همسانانگاری آگاهی و امور فیزیکی و هم دوری از دوگانهانگاری دکارتی است، مقولاتی همچون آگاهی ویژگیِ سطح ظاهری مغز و معلول فرایندهای درون مغزی هستند. به گمان وی، علیت اجزای درونی مغز برای آگاهی و ویژگی سطح ظاهری بودن مغز میتواند چالشهای مربوط به رابطة ذهن و بدن را برطرف کند؛ پژوهش حاضر با روش تحلیلی - انتقادی، پس از تبیین دیدگاه وی، به بررسی انتقادی آن خواهد پرداخت. از سویی تحلیل وی از علیّت اجزای درونسلولی مخدوش است و از سوی دیگر، تحقق آگاهی در مغز محال است. همچنین وی ادلة مطلوبی برای اثبات مدعای خویش ارائه نکرده است.
Explaining the nature of mental phenomena, especially consciousness, is one of the most important issues in contemporary philosophy of mind and anthropology. Western and Islamic philosophers have always explained this issue, but due to recent advances in the "cognitive sciences", including the sciences of neuroscience and artificial intelligence, the analysis of consciousness has led to various disagreements. Searle is one of the contemporary analytical philosophers who in his philosophy of mind has proposed a plan, according to his modern belief, to solve the problem of consciousness and its relation to the brain and nerve cells, calling his view "biological naturalism". According to him, which seeks both the negation of the homogeneity of consciousness and physical affairs and the avoidance of Cartesian dualism, categories such as consciousness are characteristic of the apparent surface of the brain and are the result of intracerebral processes. According to him, the causality of the internal components of the brain for awareness and the specificity of the appearance of the brain can solve the challenges of the relationship between mind and body; The present study will critically examine his point of view using analytical-critical method. On the one hand, his analysis of the causality of intracellular components is distorted, and on the other hand, the realization of consciousness in the brain is impossible. He also did not provide good evidence to substantiate his claim.
خلاصه ماشینی:
از اين رو، ديدگاه سرل دو بخش دارد، بخش نخست به عليت فرايندهاي درون مغزي نسبت به حيات ذهني برمي گردد و بخش دوم نيز ناظر به تحقق پديده هاي ذهني در خود مغز است .
بر همين اساس ، سرل اين پرسش ها را مطرح مي کند که «اين گزاره ها چگونه مي توانند هر دو با هم صادق باشند»؟ «يعني هم مغز علت ذهن باشد و هم ذهن صرفا ويژگي مغز باشد»؟ «اگر پديده هاي ذهني و فيزيکي ارتباط علي و معلولي داشته باشند، چگونه يکي از آنها مي تواند ويژگي ديگري باشد»؟ «آيا اين مطلب مستلزم آن نيست که ذهن علت خودش باشد»؟ سرل براي حل مسئلۀ فوق ، به عنوان بخش دوم از ديدگاه خويش ، به بررسي مسألۀ «عليت »١ مي پردازد.
ثالثا سرل براي حل اين مشکل که معلول (پديده هاي ذهني ) و علت (مغز) يکي هستند، علاوه بر پذيرش عليت رايج (يعني دوگانگي ميان علت و معلول )، به تبيين نوع ديگري از عليت پرداخته است ؛ وي (بر مبناي نوخاسته گرايي) نتيجه مي گيرد که آگاهي ، معلول فرايندهاي نوروني سطح پايين تر مغز است و البته خودش خصوصيتي از مغز محسوب مي شود، نه آن سلول هاي عصبي به نحو جداگانه .
بررسي عليت سلول هاي مغزي نسبت به آگاهي سرل براي برون رفت از اين هماني آگاهي و ساير پديده هاي ذهني با مغز، خود اين پديده ها را ويژگي سطح ظاهري مغز و علت تحقق آن را سطوح دروني مغز، يعني ذرات تشکيل دهندة مغز، قلمداد کرده است .