چکیده:
در این مقاله، کوشش می شود تا شروطی برای واقعیت فیزیکی ارائه گردد. این شروط، به طور خاص برای کمیات فیزیکی واقعی و توصیفات (فیزیکی) واقعی بیان می شود. اصل اساسی در ارائه این شروط، اصل تقارنی است که در مورد چارچوب های مرجع برقرار است. در موضعی که در این مقاله اتخاذ شده است، تقارن پیمانه ای مبین واقعی بودن است که این مفهوم خود به معنی توصیفات مختلف از یک وضعیت فیزیکی است. بر اساس این شروط، کمیات فیزیکی واقعی و توصیفات(فیزیکی) واقعی آنهایی هستند که مستقل از چارچوب های مرجع اند؛ به زبان ریاضی توصیفات واقعی، با مفهومی با عنوان هم وردایی عام جوهری ارمن (Earman) بیان می شود که در دیدگاه وی، هم وردایی عام جوهری متمایز کننده نظریه نسبیت عام از نظریه های دیگر، همچون نسبیت خاص و مکانیک نیوتنی است.
In this paper, some conditions of physical reality are presented. These conditions are, in particular, the conditions of the real physical quantities. The symmetry principles held about reference frames are essential in presenting the conditions. In the stance taken in this paper, gauge symmetry, the different descriptions of the same physical situation, represents what is real. Based on the conditions, the real physical quantities and the real physical descriptions are those that are independent of reference frames. In the rigorous mathematical term, one can say the real physical descriptions are those satisfied with the substantive general covariance requirement (in the Earman’s term).
خلاصه ماشینی:
بر اساس اين شروط ، کميات فيزيکي واقعي و توصيفات (فيزيکي) واقعي آنهايي هستند که مستقل از چارچوب هاي مرجع اند؛ به زبان رياضي توصيفات واقعي، با مفهومي با عنوان هم وردايي عام جوهري ارمن (Earman) بيان مي شود که در ديدگاه وي، هم وردايي عام جوهري متمايز کننده نظريه نسبيت عام از نظريه هاي ديگر، همچون نسبيت خاص و مکانيک نيوتني است .
در بخش چهارم ، نسبت مفهوم واقعيت فيزيکي و مفهوم مطلق از نگاه فريدمن مي پردازيم و در بخش پنجم به بررسي نسبت شروط واقعي بودن که در بخش سوم بيان شده است با سه تعريف A view on physical reality از واقع گرايي علمي، که در(٢٠١٧ ,Masoumi) آمده مي پردازيم و نهايتا در بخش ششم جمع بندي و نتيجه گيري عنوان مي شود.
پرسش مهم اين است که آيا معرفي مفهومي جديد، که به عنوان مثال ، به دليل سهولت در حل مسائل تعريف مي گردد، به معني وجود عنصري در واقعيت است ؟ همچنين در مکانيک نيوتني روشي داريم که در آن ، بر اساس اصل کمترين کنش ( the principle of least action) به معادلات نيوتني مي رسيم و نهايتا، گونه اي از مکانيک نيوتني وجود دارد که در آن نيروي گرانش همانند نسبيت عام خاصيت هندسي است (١٩٨٣ ,Friedman)، و در واقع با انحناي فضا-زمان بازنمايي مي شود و نيرويي به نام گرانش ، که مستقل از هندسه فضا-زمان ، مبين برهمکنش اجرام باشد، وجود ندارد.