خلاصه ماشینی:
"نظام پدیدارشناسی معرفت شناختی ادموند هوسرل(1969)، نظام زبانشناسی فردیناند دوسوسور(1378)، نظام روانشناسی و روانکاوی فروید(Freud, 1950) و شاگرد او یونگ (1377) که پژوهشهای بسیاری را در زمینهی لایههای آگاهی انسان و اعماق آن صورت دادند، شکلگیری مفهوم زندگی و جستجو برای یافتن منشأ و سرچشمهی آن در زیستشناسی، جستجو برای یافتن منشأ انسانها در انسانشناسی جسمانی و جستجو برای یافتن منشأ فرهنگهای متمایز انسانی در انسانشناسی فرهنگی از جملهی نمونههای بنیادینی است که نگرش «منشأگرایانه» را در نظام دانشگاهی مدرن مغربزمین نمایان و جلوهگر میسازد.
در دورهی مدرن، این واژه نیز چون بسیاری از واژههای غنی هلنیستی برای نامیدن رویکردهای نوین دانشگاهی دچار فروکاهی شده و صرفا به رویکردی اطلاق شد که گذشتههای انسانها را از طریق بقایا و آثار مادی و ملموس آنها جستجو میکند(ملاصالحی، 1382).
دولتهایی چون دانمارک، سوئد و بریتانیا از این موزهها حمایت و پشتیبانی مالی به عمل آورده و آنها نیز با دست زدن به کاوشهای باستان شناختی در جایجای مرزهای سرزمین خویش اشیا و یادمانهای باستانی چشمنواز را از دل خاک بیرون کشیده و آنها را مبتنی بر اصول علمی تحلیلی درون موزهها طبقهبندی کرده و به عنوان اموال بنیادین آن دولتها مورد مراقبت و تیمار قرار میدادند.
این دو رویکرد را اگر آنگونه که آموزههای مقدس الوهی بیان داشتهاند، برای شناخت و ایجاد همدلی میان مردم جهان به کار بست، جایگاهی برتر در میان دیگر علوم انسانی خواهند داشت؛ زیرا در نهایت ورای تمام تفاوتهای موجود میان انسانها، پرده از شباهتهایی بر میدارند که میان سرزمینها و فرهنگهای متفاوت و مختلف وجود دارد."